گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
آغاز جزء سیزدهم قرآن مجید .... ص : 428






ادامه سوره یوسف .... ص : 428
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 53 .... ص : 428
من هرگز نفس سرکش خویش را تبرئه نمیکنم چرا که (میدانم) این نفس اماره ما را به بدیها فرمان » : (آیه 53 )- باز ادامه داد
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ). ) « میدهد
و با حفظ و کمک او مصون بمانیم (إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی). « مگر آنچه پروردگارم رحم کند »
إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ). ) « چرا که پروردگارم غفور و رحیم است » و در هر حال در برابر این گناه از او امید عفو و بخشش دارم
بود در مسیر گناه ص: 429 « راعیل » یا « زلیخا » شکست همسر عزیز مصر که نامش
باعث تنبه او گردید، و از کردار ناهنجار خود پشیمان گشت و روي به درگاه خدا آورد.
و خوشبخت کسانی که از شکستها، پیروزي میسازند و از ناکامیها کامیابی، و از اشتباهات خود راههاي صحیح زندگی را مییابند
و در میان تیره بختیها نیکبختی خود را پیدا میکنند.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 54 .... ص : 429
(آیه 54 )- یوسف خزانهدار کشور مصر میشود! در شرح زندگی پرماجراي یوسف، این پیامبر بزرگ الهی به اینجا رسیدیم که سر
انجام پاکدامنی او بر همه ثابت شد و حتی دشمنانش به پاکیش شهادت دادند، و ثابت شد که تنها گناه او که به خاطر آن، وي را به
زندان افکندند چیزي جز پاکدامنی و تقوا و پرهیزکاري نبوده است.
در ضمن معلوم شد این زندانی بیگناه کانونی است از علم و آگاهی و هوشیاري، و استعداد مدیریت در یک سطح بسیار عالی.
و از علم « و ملک دستور داد او را نزد من آورید، تا او را مشاور و نماینده مخصوص خود سازم » : در دنبال این ماجرا، قرآن میگوید
و دانش و مدیریت او براي حل مشکلاتم کمک گیرم (وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی).
وارد زندان شد و به دیدار یوسف شتافت و اظهار داشت که او علاقه شدیدي به تو پیدا کرده است برخیز تا نزد « ملک » نماینده ویژه
او برویم.
هنگامی که ملک با وي گفتگو کرد (و سخنان پرمغز و پرمایه یوسف را که از » یوسف به نزد ملک آمد و با او به گفتگو نشست
علم و هوش و درایت فوق العادهاي حکایت میکرد شنید، بیش از پیش شیفته و دلباخته او شد و) گفت:
فَلَمَّا کَلَّمَهُ قالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا ) « تو امروز نزد ما داراي منزلت عالی و اختیارات وسیع هستی و مورد اعتماد و وثوق ما خواهی بود
مَکِینٌ أَمِینٌ).
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 55 .... ص : 429
(آیه 55 )- تو باید امروز در این کشور، مصدر کارهاي مهم باشی و بر اصلاح امور همت کنی، یوسف پیشنهاد کرد، خزانهدار
گفت: مرا در رأس خزانهداري این سرزمین قرار ده چرا که من هم حافظ و نگهدار خوبی هستم برگزیده تفسیر » کشور مصر باشد و
صفحه 351 از 529
نمونه، ج 2، ص: 430
قالَ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ). ) « و هم به اسرار این کار واقفم
یوسف میدانست یک ریشه مهم نابسامانیهاي آن جامعه مملو از ظلم و ستم در مسائل اقتصادیش نهفته است، اکنون که آنها به
حکم اجبار به سراغ او آمدهاند، چه بهتر که نبض اقتصاد کشور مصر، مخصوصا مسائل کشاورزي را در دست گیرد و به یاري
مستضعفان بشتابد، از تبعیضها تا آنجا که قدرت دارد بکاهد، حق مظلومان را از ظالمان بگیرد، و به وضع بیسر و سامان آن کشور
پهناور سامان بخشد.
است و نشان میدهد که پاکی و امانت به تنهایی براي « امانت » در کنار « مدیریت » دلیل بر اهمیت « إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ » ضمنا تعبیر
پذیرش یک پست حساس اجتماعی کافی نیست بلکه علاوه بر آن آگاهی و تخصص و مدیریت نیز لازم است.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 56 .... ص : 430
و این چنین ما یوسف را بر سرزمین مصر، مسلط ساختیم که هرگونه » : (آیه 56 )- به هر حال حال، خداوند در اینجا میگوید
وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ). ) « میخواست در آن تصرف میکرد
نُصِیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ). ) « ما رحمت خویش و نعمتهاي مادي و معنوي را به هر کس بخواهیم و شایسته بدانیم میبخشیم » آري
وَ لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ). ) « و ما هرگز پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد »
و اگر هم به طول انجامد سر انجام آنچه را شایسته آن بودهاند به آنها خواهیم داد که در پیشگاه ما هیچ کار نیکی به دست فراموشی
سپرده نمیشود.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 57 .... ص : 430
و پاداشی که در آخرت به آنها خواهد رسید بهتر و » (آیه 57 )- ولی مهم این است که تنها به پاداش دنیا قناعت نخواهیم کرد
وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ). ) « شایستهتر است براي کسانی که ایمان آوردند و تقوا پیشه کردند
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 58 .... ص : 430
(آیه 58 )- پیشنهاد تازه یوسف به برادران: سر انجام همان گونه که پیش بینی میشد، هفت سال پیدرپی وضع کشاورزي مصر بر
اثر بارانهاي پربرکت و فراوانی آب نیل کاملا رضایت بخش بود، و یوسف دستور داد مردم مقدار مورد نیاز خود را برگزیده تفسیر
نمونه، ج 2، ص: 431
از محصول بردارند و بقیه را به حکومت بفروشند و به این ترتیب، انبارها و مخازن از آذوقه پر شد.
این هفت سال پربرکت و وفور نعمت گذشت، و قحطی و خشکسالی چهره عبوس خود را نشان داد، و آنچنان آسمان بر زمین بخیل
شد که زرع و نخیل لب تر نکردند، و مردم از نظر آذوقه در مضیقه افتادند و یوسف نیز تحت برنامه و نظم خاصی که توأم با آینده
نگري بود غلّه به آنها میفروخت و نیازشان را به صورت عادلانهاي تأمین میکرد.
را که در « کنعان » و سرزمین « فلسطین » این خشکسالی منحصر به سرزمین مصر نبود، به کشورهاي اطراف نیز سرایت کرد، و مردم
که در این سرزمین زندگی میکردند نیز به مشکل کمبود آذوقه « خاندان یعقوب » شمال شرقی مصر قرار داشتند فرا گرفت، و
که به جاي یوسف نزد پدر ماند راهی « بنیامین » گرفتار شدند، و به همین دلیل یعقوب تصمیم گرفت، فرزندان خود را به استثناي
صفحه 352 از 529
مصر کند.
آنها با کاروانی که به مصر میرفت به سوي این سرزمین حرکت کردند و به گفته بعضی پس از 18 روز راهپیمایی وارد مصر
شدند.
طبق تواریخ، افراد خارجی به هنگام ورود به مصر باید خود را معرفی میکردند تا مأمورین به اطلاع یوسف برسانند، هنگامی که
مأمورین گزارش کاروان فلسطین را دادند، یوسف در میان درخواست کنندگان غلات نام برادران خود را دید، و آنها را شناخت و
و برادران یوسف آمدند و » : دستور داد، بدون آن که کسی بفهمد آنان برادر وي هستند احضار شوند و آن چنانکه قرآن میگوید
وَ جاءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَیْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ). ) « بر او وارد شدند او آنها را شناخت، ولی آنها وي را نشناختند
آنها حق داشتند یوسف را نشناسند، زیرا از یک سو سی تا چهل سال از روزي که او را در چاه انداخته بودند تا روزي که به مصر
آمدند گذشته بود، و از سویی دیگر، آنها هرگز چنین احتمالی را نمیدادند که برادرشان عزیز مصر شده باشد. اصلا احتمال حیات
یوسف پس از آن ماجرا در نظر آنها بسیار بعید بود. ص: 432
به هر حال آنها غلّه مورد نیاز خود را خریداري کردند.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 59 .... ص : 432
(آیه 59 )- یوسف برادران را مورد لطف و محبت فراوان قرار داد، و در گفتگو را با آنها باز کرد، برادران گفتند: ما، ده برادر از
فرزندان یعقوب هستیم، و او نیز فرزند زاده ابراهیم خلیل پیامبر بزرگ خداست، اگر پدر ما را میشناختی احترام بیشتري میکردي،
ما پدر پیري داریم که از پیامبران الهی است، ولی اندوه عمیقی سراسر وجود او را در بر گرفته! یوسف فورا پرسید: این همه اندوه
چرا؟
گفتند: او پسري داشت، که بسیار مورد علاقهاش بود و از نظر سن از ما کوچکتر بود، روزي همراه ما براي شکار و تفریح به صحرا
آمد، و ما از او غافل ماندیم و گرگ او را درید! و از آن روز تاکنون، پدر براي او گریان و غمگین است.
بعضی از مفسران چنین نقل کردهاند که عادت یوسف این بود که به هر کس یک بار شتر غلّه بیشتر نمیفروخت، و چون برادران
یوسف، ده نفر بودند، ده بار غلّه به آنها داد، آنها گفتند: ما پدر پیري داریم که به خاطر شدت اندوه نمیتواند مسافرت کند و برادر
کوچکی که براي خدمت و انس، نزد او مانده است، سهمیهاي هم براي آن دو به ما مرحمت کن.
یوسف دستور داد و بار دیگر بر آن افزودند، سپس رو کرد به آنها و گفت: در سفر آینده برادر کوچک را به عنوان نشانه همراه
خود بیاورید.
و هنگامی که (یوسف) بارهاي آنها را آماده ساخت به آنها گفت: آن برادري را که از پدر دارید نزد من » : در اینجا قرآن میگوید
وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِی بِأَخٍ لَکُمْ مِنْ أَبِیکُمْ). ) « بیاورید
أَ لا تَرَوْنَ أَنِّی أُوفِی الْکَیْلَ وَ أَنَا خَیْرُ ) ؟« آیا نمیبینید، حق پیمانه را ادا میکنم، و من بهترین میزبانها هستم » : سپس اضافه کرد
الْمُنْزِلِینَ).
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 60 .... ص : 432
اگر آن برادر را نزد من نیاورید، نه کیل و » (آیه 60 )- و به دنبال این تشویق و اظهار محبت، آنها را با این سخن تهدید کرد که
فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِی بِهِ فَلا کَیْلَ لَکُمْ عِنْدِي وَ لا تَقْرَبُونِ). برگزیده تفسیر ) « غلّهاي نزد من خواهید داشت، و نه اصلا به من نزدیک شوید
صفحه 353 از 529
نمونه، ج 2، ص: 433
را نزد خود آورد، گاهی از طریق اظهار محبت و گاهی از طریق تهدید وارد میشد، « بنیامین » یوسف میخواست به هر ترتیبی شده
ضمنا از این تعبیرات روشن میشود که خرید و فروش غلات در مصر از طریق وزن نبود بلکه به وسیله پیمانه بود و نیز روشن
میشود که یوسف به تمام معنی میهمان نواز بود.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 61 .... ص : 433
گفتند: ما با پدرش گفتگو میکنیم (و سعی خواهیم کرد موافقت او را جلب کنیم) و ما این کار را » (آیه 61 )- برادران در پاسخ او
قالُوا سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ وَ إِنَّا لَفاعِلُونَ). ) « خواهیم کرد
آنها یقین داشتند، میتوانند از این نظر در پدر نفوذ کنند و موافقتش را جلب نمایند و باید چنین باشد، جایی که آنها توانستند
یوسف را با اصرار و الحاح از دست پدر در آورند چگونه نمیتوانند بنیامین را از او جدا سازند؟
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 62 .... ص : 433
اشاره
به » ، ( آیه 62 )- در اینجا یوسف براي این که عواطف آنها را به سوي خود بیشتر جلب کند و اطمینان کافی به آنها بدهد
کارگزارانش گفت: وجوهی را که آنها (برادران) در برابر غلّه پرداختهاند (دور از چشم آنها) دربارهایشان بگذارید، تا به هنگامی
وَ قالَ لِفِتْیانِهِ اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ ) « که به خانواده خود بازگشتند (و بارها را گشودند) آن را بشناسند تا شاید بار دیگر به مصر بازگردند
فِی رِحالِهِمْ لَعَلَّهُمْ یَعْرِفُونَها إِذَا انْقَلَبُوا إِلی أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).
چرا یوسف خود را به برادران معرفی نکرد؟ .... ص : 433
نخستین سؤالی که در ارتباط با آیات فوق پیش میآید این است که چگونه یوسف خود را به برادران معرفی نکرد، تا زودتر او را
بشناسد و به سوي پدر بازگردند، و او را از غم و اندوه جانکاه فراق یوسف درآورند؟
بسیاري از مفسران به پاسخ این سؤال پرداختهاند و جوابهایی ذکر کردهاند که به نظر میرسد بهترین آنها این است که یوسف چنین
اجازهاي را از طرف پروردگار نداشت، زیرا ماجراي فراق یوسف گذشته از جهات دیگر صحنه آزمایش و میدان امتحانی بود براي
یعقوب و میبایست دوران این آزمایش به فرمان پروردگار به آخر برسد، و قبل از آن یوسف مجاز نبود خبر دهد. برگزیده تفسیر
نمونه، ج 2، ص: 434
به علاوه اگر یوسف بلافاصله خود را به برادران معرفی میکرد، ممکن بود عکس العملهاي نامطلوبی داشته باشد از جمله این که
آنها چنان گرفتار وحشت شوند که دیگر به سوي او بازنگردند، به خاطر این که احتمال میدادند یوسف انتقام گذشته را از آنها
بگیرد.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 63 .... ص : 434
صفحه 354 از 529
(آیه 63 )- سر انجام موافقت پدر جلب شد! برادران یوسف با دست پر و خوشحالی فراوان به کنعان بازگشتند، ولی در فکر آینده
بودند که اگر پدر با فرستادن برادر کوچک (بنیامین) موافقت نکند، عزیز مصر آنها را نخواهد پذیرفت و سهمیهاي به آنها نخواهد
داد.
هنگامی که آنها به سوي پدر بازگشتند گفتند: پدر! دستور داده شده است که در آینده (سهمیهاي به ما ندهند » : لذا قرآن میگوید
فَلَمَّا رَجَعُوا إِلی أَبِیهِمْ قالُوا یا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْکَیْلُ). ) « و) کیل و پیمانهاي براي ما نکنند
فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَکْتَلْ). ) « اکنون که چنین است برادرمان را با ما بفرست تا بتوانیم کیل و پیمانهاي دریافت داریم »
وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ). ) « و مطمئن باش که او را حفظ خواهیم کرد »
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 64 .... ص : 434
گفت: آیا » (آیه 64 )- پدر که هرگز خاطره یوسف را فراموش نمیکرد از شنیدن این سخن ناراحت و نگران شد، رو به آنها کرده
قالَ هَلْ ) « من نسبت به این (برادر) به شما اطمینان کنم همان گونه که نسبت به برادرش (یوسف) در گذشته به شما اطمینان کردم
آمَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلَّا کَما أَمِنْتُکُمْ عَلی أَخِیهِ مِنْ قَبْلُ).
فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ). ) « در هر حال خداوند بهترین حافظ و ارحم الراحمین است » : سپس اضافه کرد
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 65 .... ص : 434
و تمام آنچه را به عنوان !« هنگامی که متاع خود را گشودند دیدند سرمایه آنها، به آنها بازگردانده شده » (آیه 65 )- سپس برادرها
بهاي غلّه، به عزیز مصر پرداخته بودند، در درون بارهاست! (وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَیْهِمْ).
آنها که این موضوع را سندي قاطع بر گفتار خود مییافتند، نزد پدر آمدند ص: 435
قالُوا یا أَبانا ما نَبْغِی ) « گفتند: پدر جان! ما دیگر بیش از این چه میخواهیم؟ این سرمایه ماست که به ما باز پس گردانده شده است »
هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَیْنا).
وَ نَمِیرُ أَهْلَنا). ) « ما براي خانواده خود مواد غذایی خواهیم آورد » پدر جان! دیگر جاي درنگ نیست، برادرمان را با ما بفرست
وَ نَحْفَظُ أَخانا). ) « و در حفظ برادر خواهیم کوشید »
وَ نَزْدادُ کَیْلَ بَعِیرٍ). ) « و یک بار شتر هم (به خاطر او) خواهیم افزود »
ذلِکَ کَیْلٌ یَسِیرٌ). ) « و این کار (براي عزیز مصر، این مرد بزرگوار و سخاوتمندي که ما دیدیم) کار ساده و آسانی است »
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 66 .... ص : 435
(آیه 66 )- ولی یعقوب با تمام این احوال، راضی به فرستادن فرزندش بنیامین با آنها نبود، و از طرفی اصرار آنها که با منطق روشنی
همراه بود، او را وادار میکرد که در برابر این پیشنهاد تسلیم شود، سر انجام راه چاره را در این دید که نسبت به فرستادن فرزند،
گفت: من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا پیمان مؤکد الهی بدهید که او را حتما نزد » موافقت مشروط کند، لذا به آنها چنین
قالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَکُمْ حَتَّی تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ ) « من خواهید آورد مگر این که (بر اثر مرگ و یا عوامل دیگر) قدرت از شما سلب شود
اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِی بِهِ إِلَّا أَنْ یُحاطَ بِکُمْ).
وثیقه الهی) همان عهد و پیمان و سوگندي بوده که با نام خداوند همراه است. ) « مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ » منظور از
صفحه 355 از 529
و هنگامی که عهد و پیمان خود را در اختیار پدر گذاشتند (یعقوب) گفت: » ، به هر حال برادران یوسف پیشنهاد پدر را پذیرفتند
فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قالَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ). ) « خداوند شاهد و ناظر و حافظ آن است که ما میگوییم
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 67 .... ص : 435
(آیه 67 )- سر انجام برادران یوسف پس از جلب موافقت پدر، برادر کوچک را با خود همراه کردند و براي دومین بار آماده
و گفت: فرزندانم! شما از یک در وارد نشوید، بلکه از » حرکت به سوي مصر شدند، در اینجا پدر، نصیحت و سفارشی به آنها کرد
وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَۀٍ). تا مورد حسد و سعایت حسودان قرار ) « درهاي مختلف وارد شوید
نگیرید. ص: 436
وَ ما أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ ) « من با این دستور نمیتوانم حادثهاي را که از سوي خدا حتمی است از شما برطرف سازم » و اضافه کرد
مِنْ شَیْءٍ).
إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ). ) « حکم و فرمان از آن خداست » : و در پایان گفت
عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ). ) « بر او توکل کردهام »
و از او استمداد بجویند و کار خود را به او واگذارند (وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ). « همه متوکلان باید بر او توکل کنند » و
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 68 .... ص : 436
و هنگامی که طبق » (آیه 68 )- برادران حرکت کردند و پس از پیمودن راه طولانی میان کنعان و مصر، وارد سرزمین مصر شدند
وَ) « آنچه پدر به آنها امر کرده بود (از راههاي مختلف) وارد مصر شدند این کار هیچ حادثه الهی را نمیتوانست از آنها دور سازد
لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما کانَ یُغْنِی عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ).
إِلَّا حاجَۀً فِی نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضاها). ) « که حاجتی در دل یعقوب بود که از این طریق انجام میشد » بلکه تنها فایدهاش این بود
اشاره به این که تنها اثرش تسکین خاطر پدر و آرامش قلب او بود، چرا که او از همه فرزندان خود دور بود، و شب و روز در فکر
آنها و یوسف بود، و از گزند حوادث و حسد حسودان و بدخواهان بر آنها میترسید، و همین اندازه که اطمینان داشت آنها
دستوراتش را به کار میبندند دلخوش بود.
او از طریق تعلیمی که ما به او دادیم، علم و آگاهی داشت، در » : سپس قرآن یعقوب را با این جمله مدح و توصیف میکند که
وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ). ) « حالی که اکثر مردم نمیدانند
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 69 .... ص : 436
(آیه 69 )- طرحی براي نگهداري برادر: سر انجام برادران بر یوسف وارد شدند، و به او اعلام داشتند که دستور تو را به کار بستیم و
با این که پدر در آغاز موافق فرستادن برادر کوچک، با ما نبود با اصرار او را راضی ساختیم، تا بدانی ما به گفته و عهد خود
وفاداریم.
یوسف، آنها را با احترام و اکرام تمام پذیرفت، و به میهمانی خویش دعوت کرد، دستور داد هر دو نفر در کنار سفره یا طبق غذا
قرار گیرند، آنها چنین ص: 437
که تنها مانده بود گریه را سر داد و گفت: اگر برادرم یوسف زنده بود، مرا با خود بر سر یک سفره « بنیامین » کردند، در این هنگام
صفحه 356 از 529
مینشاند، چرا که از یک پدر و مادر بودیم.
یوسف رو به آنها کرد و گفت: مثل این که برادر کوچکتان تنها مانده است؟
من براي رفع تنهائیش او را با خودم بر سر یک سفره مینشانم! سپس دستور داد براي هر دو نفر یک اتاق خواب مهیا کردند، باز
تنها ماند، یوسف گفت: او را نزد من بفرستید، در این هنگام یوسف برادرش را نزد خود جاي داد، اما دید او بسیار ناراحت « بنیامین »
و نگران است و دائما به یاد برادر از دسته رفتهاش یوسف میباشد، در اینجا پیمانه صبر یوسف لبریز شد و پرده از روي حقیقت
هنگامی که وارد بر یوسف شدند او برادرش را نزد خود جاي داد و گفت: من همان برادرت » : برداشت، چنانکه قرآن میگوید
وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلی یُوسُفَ آوي إِلَیْهِ أَخاهُ ) !« یوسفم، غم مخور و اندوه به خویش راه مده و از کارهایی که اینها میکنند نگران مباش
قالَ إِنِّی أَنَا أَخُوكَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).
را ناراحت میکرده است، بیمهريهایی است که نسبت به او و یوسف داشتند، و نقشههایی « بنیامین » منظور از کارهاي برادران که
که براي طرد آنها از خانواده کشیدند.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 70 .... ص : 437
(آیه 70 )- در این هنگام طبق بعضی از روایات، یوسف به برادرش بنیامین گفت: آیا دوست داري نزد من بمانی؟ او گفت آري
ولی برادرانم هرگز راضی نخواهند شد. یوسف گفت: غصه مخور من نقشهاي میکشم که آنها ناچار شوند تو را نزد من بگذارند،
سپس هنگامی که بارهاي غلات را براي برادران آماده ساخت پیمانه گران قیمت مخصوص را، درون بار برادرش بنیامین گذاشت »
چون براي هر کدام باري از غلّه میداد (فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقایَۀَ فِی رَحْلِ أَخِیهِ).
البته این کار در خفا انجام گرفت، و شاید تنها یک نفر از مأموران، بیشتر از آن آگاه نشد، در این هنگام مأموران کیل مواد غذایی
مشاهده کردند که اثري از پیمانه مخصوص و گران قیمت نیست، در حالی که قبلا در دست آنها بود: لذا همین که برگزیده تفسیر
نمونه، ج 2، ص: 438
ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسارِقُونَ). ) !« ندا دهندهاي فریاد زد: اي اهل قافله! شما سارق هستید » ، قافله آماده حرکت شد
برادران یوسف که این جمله را شنیدند، سخت تکان خوردند و وحشت کردند، چرا که هرگز چنین احتمالی به ذهنشان راه
نمییافت که بعد از این همه احترام و اکرام، متهم به سرقت شوند!
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 71 .... ص : 438
قالُوا وَ أَقْبَلُوا عَلَیْهِمْ ما ذا تَفْقِدُونَ). ) ؟« رو به آنها کردند و گفتند: مگر چه چیز گم کردهاید » (آیه 71 )- لذا
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 72 .... ص : 438
و نسبت به شما ظنین هستیم (قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِکِ). « گفتند: ما پیمانه سلطان را گم کردهایم » -( (آیه 72
« هر کس آن را بیابد و بیاورد، یک بار شتر به او جایزه خواهیم داد » ، و از آنجا که پیمانه، گران قیمت و مورد علاقه ملک بوده است
(وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ).
وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ). ) « و من شخصا این جایزه را تضمین میکنم » : سپس گوینده این سخن براي تأکید بیشتر گفت
صفحه 357 از 529
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 73 .... ص : 438
گفتند: به » (آیه 73 )- برادران که سخت از شنیدن این سخن نگران و دستپاچه شدند، و نمیدانستند جریان چیست؟ رو به آنها کرده
قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِی ) « خدا سوگند شما میدانید ما نیامدهایم در اینجا فساد کنیم و ما هیچ گاه سارق نبودهایم
الْأَرْضِ وَ ما کُنَّا سارِقِینَ).
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 74 .... ص : 438
قالُوا فَما جَزاؤُهُ إِنْ کُنْتُمْ ) «؟ گفتند: اگر شما دروغ بگویید جزایش چیست » (آیه 74 )- در این هنگام مأموران رو به آنها کرده
کاذِبِینَ).
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 75 .... ص : 438
گفتند: جزایش این است که هر کس پیمانه ملک، در بار او پیدا شود خودش را، توقیف کنید و به جاي » (آیه 75 )- و آنها در پاسخ
قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِی رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ). ) « آن بردارید
کَذلِکَ نَجْزِي الظَّالِمِینَ). ) « آري ما این چنین ستمکاران را کیفر میدهیم »
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 76 .... ص : 438
(آیه 76 )- در این هنگام یوسف دستور داد که بارهاي آنها را بگشایند و یک یک بازرسی کنند، منتها براي این که طرح و نقشه
اصلی یوسف معلوم نشود، ص: 439
فَبَدَأَ ) « نخست بارهاي دیگران را قبل از بار برادرش (بنیامین) بازرسی کرد و سپس پیمانه مخصوص را از بار برادرش بیرون آورد »
بِأَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخِیهِ).
همین که پیمانه در بار بنیامین پیدا شد، دهان برادران از تعجب باز ماند، گویی کوهی از غم و اندوه بر آنان فرود آمد. از یک سو
برادر آنها ظاهرا مرتکب چنین سرقتی شده و مایه سرشکستگی آنهاست، و از سوي دیگر موقعیت آنها را نزد عزیز مصر به خطر
میاندازد، و از همه اینها گذشته پاسخ پدر را چه بگویند؟
چگونه او باور میکند که برادران تقصیري در این زمینه نداشتهاند؟
کَذلِکَ کِدْنا لِیُوسُفَ). تا برادر خود را به گونهاي که ) « ما این گونه براي یوسف، طرح ریختیم » : سپس قرآن چنین اضافه میکند که
برادران دیگر نتوانند مقاومت کنند نزد خود نگاه دارد.
مسأله مهم اینجاست که اگر یوسف میخواست طبق قوانین مصر با برادرش بنیامین رفتار کند میبایست او را مضروب سازد و به
زندان بیفکند. لذا قبلا از برادران اعتراف گرفت که اگر شما دست به سرقت زده باشید، کیفرش نزد شما چیست؟ آنها هم طبق
سنتی که داشتند پاسخ دادند که در محیط ما شخص سارق را در برابر سرقتی که کرده بر میدارند، و یوسف طبق همین برنامه با
آنها رفتار کرد، چرا که یکی از طرق کیفر مجرم آن است که او را طبق قانون و سنت خودش کیفر دهند.
و نزد خود نگهدارد (ما کانَ لِیَأْخُذَ « یوسف نمیتوانست برادرش را طبق آیین ملک مصر بر دارد » : به همین جهت قرآن میگوید
أَخاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ).
صفحه 358 از 529
مگر این که خداوند بخواهد: (إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ). » : سپس به عنوان یک استثناء میفرماید
اشاره به این که: این کاري که یوسف انجام داد و با برادران همانند سنت خودشان رفتار کرد طبق فرمان الهی بود، و نقشهاي بود
براي حفظ برادر، و تکمیل آزمایش پدرش یعقوب، و آزمایش برادران دیگر! ص: 440
نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ). درجات کسانی که شایسته باشند و ) « ما درجات هر کس را بخواهیم بالا میبریم » : و در پایان اضافه میکند
همچون یوسف از بوته امتحانات، سالم به در آیند.
یعنی خدا، (وَ فَوْقَ کُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِیمٌ). « و در هر حال برتر از هر صاحب علمی عالمی است »
و هم او بود که طرح این نقشه را به یوسف الهام کرده بود.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 77 .... ص : 440
دست به سرقت زشت و شومی زده است، و سابقه آنها را نزد عزیز « بنیامین » (آیه 77 )- برادران سر انجام باور کردند که برادرشان
گفتند: اگر او [بنیامین] دزدي کند (چیز عجیبی نیست، چرا که) » مصر بکلی خراب کرده است و لذا براي این که خود را تبرئه کنند
که هر دو از یک پدر و مادرند و حساب آنها از ما که از مادر دیگري هستیم « برادرش (یوسف) نیز قبلا مرتکب دزدي شده است
جدا است! (قالُوا إِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ).
فَأَسَرَّها یُوسُفُ فِی نَفْسِهِ ) « آن را در دل مکتوم داشت، و براي آنها آشکار نساخت » یوسف از شنیدن این سخن سخت ناراحت شد و
وَ لَمْ یُبْدِها لَهُمْ).
چرا که او میدانست آنها با این سخن، مرتکب تهمت بزرگی شدهاند، ولی با پاسخ آنها نپرداخت، همین اندازه سر بسته به آنها
قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَکاناً). ) « شما (از دیدگاه من،) از نظر منزلت بدترین مردمید » : گفت »
وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ). ط ) « و خداوند از آنچه توصیف میکنید، آگاهتر است » : سپس افزود
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 78 .... ص : 440
(آیه 78 )- هنگامی که برادران دیدند برادر کوچکشان بنیامین طبق قانونی که خودشان آن را پذیرفتهاند میبایست نزد عزیز مصر
بماند و از سوي دیگر با پدر پیمان بستهاند که حدّ اکثر کوشش خود را در حفظ و بازگرداندن بنیامین به خرج دهند، رو به سوي
گفتند: اي عزیز مصر! و اي زمامدار بزرگوار، او پدري دارد پیر و سالخورده (که » یوسف که هنوز براي آنها ناشناخته بود کردند و
، قدرت بر تحمل فراق او را ندارد ما طبق اصرار تو او را از پدر جدا کردیم و او از ما پیمان مؤکد گرفته برگزیده تفسیر نمونه، ج 2
ص: 441
قالُوا یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَیْخاً کَبِیراً ) « که به هر قیمتی هست، او را بازگردانیم، بیا بزرگواري کن) و یکی از ما را به جاي او بگیر
فَخُذْ أَحَدَنا مَکانَهُ).
إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ). و این اولین بار نیست که نسبت به ما محبت فرمودي بیا و محبت ) « چرا که ما تو را از نیکوکاران میبینیم »
خود را با این کار تکمیل فرما.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 79 .... ص : 441
گفت: پناه بر خدا (چگونه ممکن است) ما کسی را جز آن کس که متاع خود » (آیه 79 )- یوسف این پیشنهاد را شدیدا نفی کرد و
صفحه 359 از 529
هرگز شنیدهاید آدم با انصافی، بیگناهی را به جرم دیگري مجازات کند؟ (قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُ ذَ إِلَّا مَنْ « را نزد او یافتهایم بگیریم
وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ).
إِنَّا إِذاً لَظالِمُونَ). ) « اگر چنین کنیم مسلما ظالم خواهیم بود »
قابل توجه این که یوسف در این گفتار خود هیچ گونه نسبت سرقت به برادر نمیدهد بلکه از او تعبیر میکند به کسی که متاع خود
را نزد او یافتهایم، و این دلیل بر آن است که او دقیقا توجه داشت که در زندگی هرگز خلاف نگوید.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 80 .... ص : 441
(آیه 80 )- برادران سر افکنده به سوي پدر بازگشتند: برادران آخرین تلاش و کوشش خود را براي نجات بنیامین کردند، ولی تمام
راهها را به روي خود بسته دیدند.
هنگامی که آنها (از عزیز مصر » : لذا مأیوس شدند و تصمیم به مراجعت به کنعان و گفتن ماجرا براي پدر را گرفتند، قرآن میگوید
فَلَمَّا ) « یا از نجات برادر) مأیوس شدند به گوشهاي آمدند و خود را از دگران جدا ساختند و به نجوا و سخنان در گوشی پرداختند
اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیا).
که « برادر بزرگتر (در آن جلسه خصوصی به آنها) گفت: مگر نمیدانید که پدرتان از شما پیمان الهی گرفته است » ، به هر حال
بنیامین را به هر قیمتی که ممکن است بازگردانید (قالَ کَبِیرُهُمْ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَباکُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَیْکُمْ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ).
پیش از این نیز در باره یوسف، کوتاهی ص: 442 » : و شما همان کسانی هستید که
و سابقه خود را نزد پدر بد نمودید (وَ مِنْ قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ فِی یُوسُفَ). « کردید
حال که چنین است، من از جاي خود- یا از سرزمین مصر- حرکت نمیکنم (و به اصطلاح در اینجا متحصن میشوم) مگر این که »
فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّی یَأْذَنَ لِی أَبِی ) « پدرم به من اجازه دهد، و یا خداوند فرمانی در باره من صادر کند که او بهترین حاکمان است
أَوْ یَحْکُمَ اللَّهُ لِی وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ).
منظور از این فرمان، یا فرمان مرگ است و یا راه چارهاي است که خداوند پیش بیاورد و یا عذر موجهی که نزد پدر بطور قطع
پذیرفته باشد.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 81 .... ص : 442
شما به سوي پدر بازگردید و بگویید: پدر! فرزندت دست به دزدي » (آیه 81 )- سپس برادر بزرگتر به سایر برادران دستور داد که
ارْجِعُوا إِلی أَبِیکُمْ فَقُولُوا یا أَبانا إِنَّ ابْنَکَ سَرَقَ). ) !« زد
وَ ما شَهِدْنا إِلَّا بِما عَلِمْنا). ) « و این شهادتی را که ما میدهیم به همان مقداري است که ما آگاه شدیم »
همین اندازه ما دیدیم پیمانه ملک را از بار برادرمان خارج ساختند، که نشان میداد او مرتکب سرقت شده است، و اما باطن امر با
خداست.
وَ ما کُنَّا لِلْغَیْبِ حافِظِینَ). ) « و ما از غیب خبر نداشتیم »
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 82 .... ص : 442
(آیه 82 )- سپس براي اینکه هرگونه سوء ظن را از پدر دور سازند و او را مطمئن کنند که جریان امر همین بوده، نه کم و نه زیاد،
صفحه 360 از 529
وَ سْئَلِ الْقَرْیَۀَ الَّتِی کُنَّا فِیها). ) « براي تحقیق بیشتر از شهري که ما در آن بودیم سؤال کن » : گفتند
و طبعا افرادي از سرزمین کنعان و از کسانی که تو بشناسی در آن وجود « و همچنین از قافلهاي که با آن قافله به سوي تو آمدیم »
دارد، میتوانی حقیقت حال را بپرس (وَ الْعِیرَ الَّتِی أَقْبَلْنا فِیها).
وَ إِنَّا لَصادِقُونَ). ) « مطمئن باش که ما در گفتار خود صادقیم و جز حقیقت چیزي نمیگوییم » و به هر حال
از مجموع این سخن استفاده میشود که مسأله سرقت بنیامین در مصر پیچیده بوده که کاروانی از کنعان به آن سرزمین آمده و از
میان آنها یک نفر قصد ص: 443
داشته است پیمانه ملک را با خود ببرد که مأموران ملک به موقع رسیدهاند و پیمانه را گرفته و شخص او را بازداشت کردهاند.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 83 .... ص : 443
(آیه 83 )- برادران از مصر حرکت کردند در حالی که برادر بزرگتر و کوچکتر را در آنجا گذاردند، و با حال پریشان و نزار به
کنعان بازگشتند و به خدمت پدر شتافتند، پدر که آثار غم و اندوه را در بازگشت از این سفر- به عکس سفر سابق- بر چهرههاي
و برادر بزرگتر در میان آنها نبود، و « بن یامین » آنها مشاهده کرد فهمید آنها حامل خبر ناگواري هستند، بخصوص این که اثري از
گفت: » هنگامی که برادران جریان حادثه را بیکم و کاست، شرح دادند یعقوب برآشفت، رو به سوي آنها کرده
قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً). ) !« هوسهاي نفسانی شما، مسأله را در نظرتان چنین منعکس ساخته و تزیین داده است
فَ َ ص بْرٌ ) « شکیبایی نیکو خالی از کفران میکنم » سپس یعقوب به خویشتن بازگشت و گفت: من زمام صبر را از دست نمیدهم و
جَمِیلٌ).
عَسَی اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَنِی بِهِمْ جَمِیعاً). ) « امیدوارم خداوند همه آنها (یوسف و بن یامین و فرزند بزرگم) را به من بازگرداند »
إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ). ) « چرا که او دانا و حکیم است »
از درون دل همه آگاه است و از همه حوادثی که گذشته و میگذرد با خبر به علاوه او حکیم است و هیچ کاري را بدون حساب
نمیکند.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 84 .... ص : 443
(آیه 84 )- در این حال غم و اندوهی سراسر وجود یعقوب را فرا گرفت و جاي خالی بن یامین همان فرزندي که مایه تسلی خاطر او
بود، وي را به یاد یوسف عزیزش افکند، به یاد دورانی که این فرزند برومند با ایمان باهوش زیبا در آغوشش بود و استشمام بوي او
هر لحظه زندگی و حیات تازهاي به پدر میبخشید، اما امروز نه تنها اثري از او نیست بلکه جانشین او بن یامین نیز به سرنوشت
وَ تَوَلَّی عَنْهُمْ وَ ) !« در این هنگام روي از فرزندان برتافت و گفت: وا اسفا بر یوسف » ، دردناك و مبهمی همانند او گرفتار شده است
قالَ یا أَسَفی عَلی یُوسُفَ).
این حزن و اندوه مضاعف، سیلاب اشک را، بیاختیار از چشم یعقوب ص: 444
وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ). ) « چشمان او از این اندوه سفید و نابینا شد » جاري میساخت تا آن حد که
او مرد با حوصله و بر » و اما با این حال سعی میکرد، خود را کنترل کند و خشم را فرو بنشاند و سخنی برخلاف رضاي حق نگوید
فَهُوَ کَظِیمٌ). ) « خشم خویش مسلّط بود
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 85 .... ص : 444
صفحه 361 از 529
(آیه 85 )- برادران که از مجموع این جریانها، سخت ناراحت شده بودند، از یک سو وجدانشان به خاطر داستان یوسف معذب بود،
و از سوي دیگر به خاطر بن یامین خود را در آستانه امتحان جدیدي میدیدند، و از سوي سوم نگرانی مضاعف پدر بر آنها، سخت
گفتند: به خدا سوگند تو آنقدر یاد یوسف میکنی تا در آستانه مرگ قرار گیري » و سنگین بود، با ناراحتی و بیحوصلگی، به پدر
قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکِینَ). ) « یا هلاك گردي
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 86 .... ص : 444
گفت: (من شکایتم را به شما نیاوردم که چنین میگویید) من غم و » (آیه 86 )- اما پیر کنعان آن پیامبر روشن ضمیر در پاسخ آنها
الَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ) « اندوهم را نزد خدا میبرم و به او شکایت میآورم
أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ) «َ و از خدایم (لطفها و کرامتها و) چیزهایی سراغ دارم که شما نمیدانید ».
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 87 .... ص : 444
قحطی در مصر و اطرافش از جمله کنعان بیداد میکرد، دگر بار « (آیه 87 )- بکوشید و مأیوس نشوید که یأس نشانه کفر است
یعقوب فرزندان را دستور به حرکت کردن به سوي مصر و تأمین مواد غذایی میدهد، ولی این بار در سرلوحه خواستههایش
جستجو از یوسف و برادرش بن یامین را قرار میدهد و میگوید:
یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخِیهِ). ) « فرزندانم بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید »
و از آنجا که فرزندان تقریبا اطمینان داشتند که یوسفی در کار نمانده، و از این توصیه و تأکید پدر تعجب میکردند، یعقوب به آنها
از رحمت ص: 445 » : گوشزد میکند
که قدرت او مافوق همه مشکلات و سختیهاست (وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ). « الهی هیچ گاه مأیوس نشوید
إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ ) « چرا که جز کافران بیایمان (که از قدرت خدا بیخبرند) از رحمتش مأیوس نمیشوند »
الْکافِرُونَ).
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 88 .... ص : 445
(آیه 88 )- به هر حال فرزندان یعقوب بارها را بستند و روانه مصر شدند و این سومین مرتبه است که آنها به این سرزمین پرحادثه
وارد میشوند.
در این سفر بر خلاف سفرهاي گذشته یک نوع احساس شرمندگی روح آنها را آزار میدهد، چرا که سابقه آنها در مصر و نزد
بشناسند، تنها چیزي که در میان انبوه این مشکلات « گروه سارقان کنعان » عزیز، سخت آسیب دیده، و شاید بعضی آنها را به عنوان
و ناراحتیهاي جانفرسا مایه تسلی خاطر آنهاست، همان جمله اخیر پدر است که میفرمود: از رحمت خدا مأیوس نباشید که هر
مشکلی براي او سهل و آسان است.
پس هنگامی که آنها وارد بر یوسف شدند، (با نهایت ناراحتی رو به سوي او کردند و) گفتند: اي عزیز! ما و خاندان ما را قحطی و »
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قالُوا یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ). ) « ناراحتی و بلا فراگرفته است
وَ جِئْنا بِبِضاعَۀٍ مُزْجاةٍ). ) « و تنها متاع کم و بیارزشی همراه آوردهایم »
صفحه 362 از 529
فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ). ) « و انتظار داریم که پیمانه ما را بطور کامل وفا کنی » اما با این حال به کرم و بزرگواري تو تکیه کردهایم
وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا). ) « بر ما منت گذار و تصدق کن » و در این کار
إِنَّ اللَّهَ یَجْزِي ) « چرا که خداوند کریمان و متصدقان را پاداش خیر میدهد » و پاداش خود را از ما مگیر، بلکه از خدایت بگیر
الْمُتَصَدِّقِینَ).
جالب این که برادران یوسف، با این که پدر تأکید داشت در باره یوسف و برادرش به جستجو برخیزید به این گفتار چندان توجه
نکردند، و نخست از عزیز مصر تقاضاي مواد غذایی نمودند، شاید چندان امیدي به پیدا شدن یوسف نداشتند، و یا فکر کردند
تقاضاي آزاد ساختن برادر را تحت الشعاع نمایند تا تأثیر ص: 446
بیشتري در عزیز مصر داشته باشد.
در روایات میخوانیم که برادران حامل نامهاي از طرف پدر براي عزیز مصر بودند که در آن نامه، یعقوب، ضمن تمجید از عدالت
و دادگري و محبتهاي عزیز مصر، نسبت به خاندانش، و سپس معرفی خویش و خاندان نبوتش، ناراحتیهاي خود را به خاطر از دست
دادن فرزندش یوسف و فرزند دیگرش بن یامین و گرفتاریهاي ناشی از خشکسالی را براي عزیز مصر شرح داده بود.
و در پایان نامه از او خواسته بود که بن یامین را آزاد کند. چرا که هرگز سرقت و مانند آن در خاندان ما نبوده و نخواهد بود.
هنگامی که برادرها نامه پدر را به دست عزیز میدهند، نامه را گرفته و میبوسد و بر چشمان خویش میگذارد، و گریه میکند،
آنچنان که قطرات اشک بر پیراهنش میریزد.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 89 .... ص : 446
(آیه 89 )- در این هنگام که دوران آزمایش به سر رسیده بود و یوسف نیز سخت، بیتاب و ناراحت به نظر میرسید، براي معرفی
گفت: هیچ میدانید شما در آن هنگام که جاهل و نادان بودید به » خویش از اینجا سخن را آغاز نمود، رو به سوي برادران کرد
قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ). ) « یوسف و برادرش چه کردید
عزیز مصر، گفتارش را با تبسمی پایان داد، این تبسم سبب شد دندانهاي زیباي یوسف در برابر برادران کاملا آشکار شود، خوب
که دقت کردند دیدند عجب شباهتی با دندانهاي برادرشان یوسف دارد.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 90 .... ص : 446
(آیه 90 )- مجموع این جهات، دست به دست هم داد، از یک سو میبینند عزیز مصر، از یوسف و بلاهایی که برادران بر سر او
آوردند و هیچ کس جز آنها و یوسف از آن خبر نداشت سخن میگوید.
از سوي دیگر نامه یعقوب، آنچنان او را هیجان زده میکند که گویی نزدیکترین رابطه را با او دارد.
و از سوي سوم، هر چه در قیافه و چهره او بیشتر دقت میکنند شباهت او را ص: 447
با برادرشان یوسف بیشتر میبینند، اما در عین حال نمیتوانند باور کنند که یوسف بر مسند عزیز مصر تکیه زده است، او کجا و
قالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ). ) ؟« گفتند: آیا تو خود یوسف هستی » اینجا کجا؟! لذا با لحنی آمیخته با تردید
گفت: آري » ، لحظهها با سرعت میگذشت، ولی یوسف نگذارد این زمان، زیاد طولانی شود به ناگاه پرده از چهره حقیقت برداشت
قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخِی). ) !« منم یوسف! و این برادرم بن یامین است
ولی براي این که شکر نعمت خدا را که این همه موهبت به او ارزانی داشته به جا آورده باشد و ضمنا درس بزرگی به برداران بدهد
صفحه 363 از 529
خداوند بر ما منت گذارده هر کس تقوا پیشه کند و شکیبایی داشته باشد (خداوند پاداش او را خواهد داد) چرا که » : اضافه کرد
قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ). ) « خدا اجر نیکوکاران را ضایع نمیکند
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 91 .... ص : 447
(آیه 91 )- در این لحظات حساس برادران که خود را سخت شرمنده میبینند نمیتوانند درست به صورت یوسف نگاه کنند، آنها
گفتند: به خدا » در انتظار این هستند که ببینند آیا گناه بزرگشان قابل اغماض و بخشش است یا نه، لذا رو به سوي برادر کرده
و از نظر علم و حلم و عقل و حکومت، فضیلت بخشیده (قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ « سوگند خداوند تو را بر ما مقدم داشته است
عَلَیْنا).
وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ). ) « هر چند ما خطاکار و گنهکار بودیم »
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 92 .... ص : 447
(آیه 92 )- اما یوسف که حاضر نبود این حال شرمندگی برادران مخصوصا به هنگام پیروزیش ادامه یابد، بلافاصله با این جمله به
قالَ لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ). ) « گفت: امروز هیچ گونه سرزنش و توبیخی بر شما نخواهد بود » آنها امنیت و آرامش خاطر داد و
فکرتان آسوده، و وجدانتان راحت باشد، و غم و اندوهی از گذشته به خود راه ندهید، سپس براي این که به آنها خاطر نشان کند
که نه تنها حق او بخشوده شده است، بلکه حق الهی نیز در این زمینه با این ندامت و پشیمانی قابل بخشش است، برگزیده تفسیر
نمونه، ج 2، ص: 448
یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ). ) « خداوند شما را میبخشد، چرا که او ارحم الراحمین است » : افزود
و این دلیل بر نهایت بزرگواري یوسف است که نه تنها از حق خود گذشت، بلکه از نظر حق اللّه نیز به آنها اطمینان داد که خداوند
غفور و بخشنده است.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 93 .... ص : 448
(آیه 93 )- در اینجا غم و اندوه دیگري بر دل برادران سنگینی میکرد و آن این که پدر بر اثر فراق فرزندانش نابینا شده و ادامه این
حالت، رنجی است جانکاه براي همه خانواده، به علاوه دلیل و شاهد مستمري است بر جنایت آنها، یوسف براي حل این مشکل
اذْهَبُوا بِقَمِیصِ ی هذا فَأَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ أَبِی یَأْتِ ) « این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیفکنید تا بینا شود » : بزرگ نیز چنین گفت
بَصِیراً).
وَ أْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ). ) « و سپس با تمام خانواده به سوي من بیایید »
در پارهاي از روایات آمده که یوسف گفت: آن کسی که پیراهن شفا بخش من را نزد پدر میبرد باید همان باشد که پیراهن خون
سپرده شد، زیرا او گفت من آن کسی بودم که پیراهن خونین را نزد پدر بردم و گفتم « یهودا » آلود را نزد او برده بود لذا این کار به
فرزندت را گرگ خورده.
ضمنا آیات فوق این درس مهم اخلاقی و دستور اسلامی را به روشنترین وجهی به ما میآموزد که به هنگام پیروزي بر دشمن،
انتقامجو و کینهتوز نباشید.
همانطور که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله بعد از فتح مکّه به مخالفان گفت: من در باره شما همان میگویم که برادرم یوسف
صفحه 364 از 529
!« امروز روز سرزنش و ملامت و توبیخ نیست » : در باره برادرانش به هنگام پیروزي گفت: لا تثریب علیکم الیوم
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 94 .... ص : 448
(آیه 94 )- سر انجام لطف خدا کار خود را کرد! فرزندان یعقوب در حالی که از خوشحالی در پوست نمیگنجیدند، پیراهن یوسف
هنگامی که کاروان (از سرزمین مصر) جدا شد، پدرشان (یعقوب) گفت: من » را با خود برداشته، همراه قافله از مصر حرکت کردند
اما گمان نمیکنم شما این سخنان را باور کنید (وَ لَمَّا « بوي یوسف را احساس میکنم، اگر مرا به نادانی و کم عقلی نسبت ندهید
فَصَلَتِ الْعِیرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ).
ص: 449
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 95 .... ص : 449
(آیه 95 )- اطرافیان یعقوب که قاعدتا نوهها و همسران فرزندان او و مانند آنان بودند با کمال تعجب و گستاخی رو به سوي او
گفتند: » کردند و با قاطعیت
قالُوا تَاللَّهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلالِکَ الْقَدِیمِ). ) !« به خدا سوگند تو در همان گمراهی قدیمت هستی
مصر کجا، شام و کنعان کجا؟ آیا این دلیل بر آن نیست که تو همواره در عالم خیالات غوطهوري، و پندارهایت را واقعیت
میپنداري، این چه حرف عجیبی است! اما این گمراهی تازگی ندارد، قبلا هم به فرزندانت گفتی بروید به مصر و از یوسفم جستجو
کنید! و از اینجا روشن میشود که منظور از ضلالت، گمراهی در عقیده نبوده، بلکه گمراهی در تشخیص مسائل مربوط به یوسف
بوده است.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 96 .... ص : 449
(آیه 96 )- بعد از چندین شبانه روز که معلوم نیست بر یعقوب چه اندازه گذشت، یک روز صدا بلند شد بیایید که کاروان کنعان از
مصر آمده است، فرزندان یعقوب برخلاف گذشته شاد و خندان وارد شهر شدند، و با سرعت به سراغ خانه پدر رفتند و قبل از همه
همان بشارت دهنده وصال و حامل پیراهن یوسف- نزد یعقوب پیر آمد و پیراهن را بر صورت او افکند، یعقوب که چشمان -« بشیر »
بیفروغش توانایی دیدن پیراهن را نداشت، همین اندازه احساس کرد که بوي آشنایی از آن به مشام جانش میرسد.
هیجان عجیبی سر تا پاي پیرمرد را فراگرفته است، ناگهان احساس کرد، چشمش روشن شد، همه جا را میبیند و دنیا با زیبائیهایش
هنگامی که بشارت دهنده آمد آن (پیراهن) را بر صورت او افکند » : بار دیگر در برابر چشم او قرار گرفتهاند چنانکه قرآن میگوید
فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلی وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً). ) !« ناگهان بینا شد
گفت: آیا نگفتم من از خدا چیزهایی سراغ دارم » برادران و اطرافیان، اشک شوق و شادي ریختند، و یعقوب با لحن قاطعی به آنها
قالَ أَ لَمْ ص: 450 ) !؟« که شما نمیدانید
أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ)
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 97 .... ص : 450
(آیه 97 )- این معجزه شگفت انگیز برادران را سخت در فکر فرو برد، لحظهاي به گذشته تاریک خود اندیشیدند، و چه خوب است
صفحه 365 از 529
که انسان هنگامی که به اشتباه خود پی برد فورا به فکر اصلاح و جبران بیفتد، همان گونه که فرزندان یعقوب دست به دامن پدر
قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا). ) « گفتند پدر جان از خدا بخواه که گناهان و خطاهاي ما را ببخشد » زدند و
إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ). ) « چرا که ما گناهکار و خطاکار بودیم »
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 98 .... ص : 450
اشاره
به آنها وعده » (آیه 98 )- پیرمرد بزرگوار که روحی همچون اقیانوس وسیع و پرظرفیت داشت بیآنکه آنها را ملامت و سرزنش کند
قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی). ) « گفت: من به زودي براي شما از پروردگار مغفرت میطلبم » داد و
در روایات وارد شده که هدفش این بوده است که انجام این تقاضا را به سحرگاهان شب جمعه که وقت مناسبتري براي اجابت دعا
و پذیرش توبه است، به تأخیر اندازد.
إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ). ) « چرا که او غفور و رحیم است » و امیدوارم او توبه شما را بپذیرد و از گناهانتان صرف نظر کند
از این دو آیه استفاده میشود که توسّل و تقاضاي استغفار از دیگري نه تنها منافات با توحید ندارد، بلکه راهی است براي رسیدن به
لطف پروردگار، و گر نه چگونه ممکن بود یعقوب پیامبر، تقاضاي فرزندان را دائر به استغفار براي آنان بپذیرد، و به توسل آنها
پاسخ مثبت دهد.
پایان شب سیه - .... ص : 450
درس بزرگی که آیات فوق به ما میدهد این است که مشکلات و حوادث هر قدر سخت و دردناك باشد و اسباب و علل ظاهري
هر قدر، محدود و نارسا گردد و پیروزي و گشایش و فرج هر اندازه به تأخیر افتد، هیچ کدام از اینها نمیتوانند مانع از امید به لطف
پروردگار شوند، همان خداوندي که چشم نابینا را با پیراهنی روشن میسازد و بوي پیراهنی را از فاصله دور به نقاط دیگر منتقل
میکند، و عزیز گمشدهاي را پس از سالیان دراز باز میگرداند، دلهاي مجروح از ص: 451
فراق را مرهم مینهد، و دردهاي جانکاه را شفا میبخشد.
آري! در این تاریخ و سرگذشت این درس بزرگ توحید و خداشناسی نهفته شده است که هیچ چیز در برابر اراده خدا مشکل و
پیچیده نیست.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 99 .... ص : 451
(آیه 99 )- سر انجام کار یوسف و یعقوب و برادران: با فرا رسیدن کاروان حامل بزرگترین بشارت از مصر به کنعان طبق توصیه
یوسف باید این خانواده به سوي مصر حرکت کند، مقدمات سفر از هر نظر فراهم گشت، یعقوب را بر مرکب سوار کردند، در
حالی که لبهاي او به ذکر و شکر خدا مشغول بود.
این سفر- برخلاف سفرهاي گذشته- خالی از هرگونه دغدغه بود، و حتی اگر خود سفر رنجی میداشت، این رنج در برابر آنچه در
مقصد در انتظارشان بود قابل توجه نبود که:
صفحه 366 از 529
وصال کعبه چنان میدواندم بشتاب که خارهاي مغیلان حریر میآید! هر چه بود گذشت، و آبادیهاي مصر از دور نمایان گشت.
اما همان گونه که روش قرآن است، این مقدمات را که با کمی اندیشه و تفکر روشن میشود، حذف کرده و در این مرحله چنین
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلی یُوسُفَ آوي إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ). ) « هنگامی که وارد بر یوسف شدند، یوسف پدر و مادرش را در آغوش فشرد » : میگوید
سر انجام شیرینترین لحظه زندگی یعقوب، تحقق یافت و در این دیدار و وصال که بعد از سالها فراق، دست داده بود لحظاتی بر
یعقوب و یوسف گذشت که جز خدا هیچ کس نمیداند آن دو چه احساساتی در این لحظات شیرین داشتند.
وَ قالَ ادْخُلُوا ) « به همگی گفت: در سرزمین مصر قدم بگذارید که به خواست خدا همه، در امنیت کامل خواهید بود » سپس یوسف
مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ).
چرا که مصر در حکومت یوسف امن و امان شده بود.
« دخلوا علی یوسف » از این جمله استفاده میشود که یوسف به استقبال پدر و مادر تا بیرون دروازه شهر آمده بود، و شاید از جمله
استفاده شود که دستور ص: 452
داده بود در آنجا خیمهها برپا کنند و از پدر و مادر و برادران پذیرایی مقدماتی به عمل آورند.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 100 .... ص : 452
وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ). ) « او پدر و مادرش را بر تخت نشاند » ، (آیه 100 )- هنگامی که وارد بارگاه یوسف شدند
همگی در » عظمت این نعمت الهی و عمق این موهبت و لطف پروردگار، آنچنان برادران و پدر و مادر را تحت تأثیر قرار داد که
وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً). ) « برابر او به سجده افتادند
سجود آنها به عنوان اطاعت و » : البته سجده به معنی پرستش و عبادت، مخصوص خداست لذا در بعضی از احادیث میخوانیم که
.« عبادت پروردگار و تحیت و احترام به یوسف بوده است
و عرض کرد: پدر جان! این همان تأویل خوابی است که از قبل (در آن هنگام که » در این هنگام یوسف، رو به سوي پدر کرد
وَ قالَ یا أَبَتِ هذا تَأْوِیلُ رُءْیايَ مِنْ قَبْلُ). ) « کودك خردسالی بیش نبودم) دیدم
مگر نه این است که در خواب دیده بودم خورشید و ماه، و یازده ستاره در برابر من سجده کردند.
قَدْ جَعَلَها رَبِّی حَ  قا). ) « خداوند این خواب را به واقعیت مبدل ساخت » ببین همان گونه که تو پیش بینی میکردي
وَ قَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ). ) « و (پروردگار) به من لطف و نیکی کرد، آن زمانی که مرا از زندان خارج ساخت »
جالب این که در باره مشکلات زندگی خود فقط سخن از زندان مصر میگوید اما به خاطر برادران، سخنی از چاه کنعان نگفت!
شما را از آن بیابان کنعان به اینجا آورد بعد از آن که شیطان در میان من و » سپس اضافه کرد: خداوند چقدر به من لطف کرد که
وَ جاءَ بِکُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّیْطانُ بَیْنِی وَ بَیْنَ إِخْوَتِی). ) « برادرانم فساد انگیزي نمود
چرا که پروردگارم ص: 453 » ، سر انجام میگوید: همه این مواهب از ناحیه خداست
إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِما یَشاءُ). ) « کانون لطف است و هر چیز را بخواهد لطف میکند
کارهاي بندگانش را تدبیر و مشکلاتشان را سهل و آسان میسازد.
إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ). ) « چرا که او علیم و حکیم است » ، او میداند چه کسانی نیازمندند، و نیز چه کسانی شایستهاند
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 101 .... ص : 453
صفحه 367 از 529
پروردگارا! » : (آیه 101 )- سپس رو به درگاه مالک الملک حقیقی و ولی نعمت همیشگی نموده، به عنوان شکر و تقاضا میگوید
رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ). ) « بخشی از یک حکومت وسیع به من مرحمت فرمودي
وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ). ) « و از علم تعبیر خواب به من آموختی »
تویی که » ! و همین علم ظاهرا ساده چه دگرگونی در زندگانی من و جمع کثیري از بندگانت ایجاد کرد، و چه پربرکت است علم
فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). ) « آسمانها و زمین را ابداع و ایجاد فرمودي
و به همین دلیل، همه چیز در برابر قدرت تو خاضع و تسلیم است.
أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ). ) « تو ولی و ناصر و مدبر و حافظ من در دنیا و آخرتی » ! پروردگارا
تَوَفَّنِی مُسْلِماً). ) « مرا مسلمان و تسلیم در برابر فرمانت از این جهان ببر »
وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ). ) « و مرا به صالحان ملحق کن »
یعنی من دوام ملک و بقاء حکومت و زندگی مادیم را از تو تقاضا نمیکنم که اینها همه فانیند و فقط دورنماي دل انگیزي دارند،
بلکه از تو میخواهم که عاقبت و پایان کارم به خیر باشد، و با ایمان و تسلیم و براي تو جان دهم، و در صف صالحان و شایستگان
قرار گیرم.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 102 .... ص : 453
(آیه 102 )- با پایان گرفتن داستان یوسف با آن همه درسهاي عبرت و آموزنده، و آن نتائج گرانبها و پربارش آن هم خالی از
اینها از خبرهاي غیبی » : هرگونه گزافهگویی و خرافات تاریخی، قرآن روي سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده و میگوید
ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ). ص: 454 ) « است که به تو وحی میفرستیم
که چگونه آن را اجرا کنند (وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ « تو هیچ گاه نزد آنها نبودي در آن هنگام که تصمیم گرفتند و نقشه میکشیدند »
أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ یَمْکُرُونَ).
بنابراین تنها وحی الهی است که این گونه خبرها را در اختیار تو گذارده است.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 103 .... ص : 454
(آیه 103 )- با این حال مردم با دیدن این همه نشانههاي وحی و شنیدن این اندرزهاي الهی میبایست ایمان بیاورند و از راه خطا
وَ ما أَکْثَرُ النَّاسِ ) !« هر چند تو اصرار داشته باشی (بر این که آنها ایمان بیاورند) اکثرشان ایمان نمیآورند » بازگردند، ولی اي پیامبر
وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ).
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 104 .... ص : 454
(آیه 104 )- سپس اضافه میکند: اینها در واقع هیچ گونه عذر و بهانهاي براي عدم پذیرش دعوت تو ندارند زیرا علاوه بر این که
که آن را بهانه مخالفت نمایند (وَ ما « تو هرگز از آنها اجر و پاداشی در برابر آن نخواستهاي » ، نشانههاي حق در آن روشن است
تَسْئَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ).
و سفره گستردهاي است براي عام و خاص و تمام انسانها! (إِنْ « این دعوتی است عمومی و همگانی و تذکري است براي جهانیان »
هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ).
صفحه 368 از 529
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 105 .... ص : 454
بسیاري از آیات خدا در » (آیه 105 )- آنها در واقع به این خاطر گمراه شدند که چشم باز و بینا و گوش شنوا ندارند به همین جهت
وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَۀٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ ) « آسمانها و زمین وجود دارد که آنها از کنار آن میگذرند و از آن روي میگردانند
عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ).
همین حوادثی را که همه روز با چشم خود مینگرند: اسرار این نظام شگرف، این طلوع و غروب خورشید، این غوغاي حیات و
زندگی در گیاهان، پرندگان، حشرات و انسانها، و این زمزمه جویباران، این همهمه نسیم و این همه نقش عجب که بر در و دیوار
وجود است، به اندازهاي آشکار میباشد که هر کس در آنها و خالقش نیندیشد، همچنان نقش بود بر دیوار!
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 106 .... ص : 454
و ایمانشان خالص نیست، بلکه آمیخته « و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند » : (آیه 106 )- در این آیه اضافه میکند
وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ). ص: 455 ) « با شرك است
ممکن است خودشان چنین تصور کنند که مؤمنان خالصی هستند، ولی رگههاي شرك در افکار و کردارشان غالبا وجود دارد و لذا
.« شرك در اعمال انسان مخفیتر است از حرکت مورچه » : در روایتی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم
یک موحد خالص کسی است که غیر از خدا، معبودي به هیچ صورت در دل و جان او نباشد، گفتارش براي خدا، اعمالش براي
خدا، و هر کارش براي او انجام پذیرد، قانونی جز قانون خدا را به رسمیت نشناسد.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 107 .... ص : 455
(آیه 107 )- در این آیه به آنها که ایمان نیاوردهاند و از کنار آیات روشن الهی بیخبر میگذرند و در اعمال خود مشرکند، هشدار
و همه « آیا اینها خود را از این موضوع ایمن میدانند که عذاب فراگیر الهی (ناگهان و بدون مقدمه بر آنها نازل شود » : میدهد که
آنها را در بر گیرد (أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِیَهُمْ غاشِیَۀٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ).
« یا این که قیامت ناگهان فرا رسد (و دادگاه بزرگ الهی تشکیل گردد و به حساب آنها برسند) در حالی که آنها بیخبر و غافلند » و
(أَوْ تَأْتِیَهُمُ السَّاعَۀُ بَغْتَۀً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 108 .... ص : 455
(آیه 108 )- در این آیه پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله مأموریت پیدا میکند که آیین و روش و خط خود را مشخص کند،
قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی ) « بگو: راه و طریقه من این است که همگان را به سوي اللّه (خداوند واحد یکتا) دعوت کنم » : میفرماید
اللَّهِ).
همه مردم « از روي آگاهی و بصیرت، خود و پیروانم » سپس اضافه میکند: من این راه را بیاطلاع یا از روي تقلید نمیپیمایم، بلکه
جهان را به سوي این طریقه میخوانیم (عَلی بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی).
دعوت « اللّه » این جمله نشان میدهد که هر مسلمانی که پیرو پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است باید با سخن و عملش دیگران را به راه
کند.
صفحه 369 از 529
خداوند (یعنی همان کسی که من به سوي او دعوت میکنم) پاك و منزه است از هرگونه عیب و » : سپس براي تأکید، میگوید
وَ سُبْحانَ اللَّهِ). ) « نقص و شبیه و شریک
و هیچ گونه شریک ص: 456 « باز هم براي تأکید بیشتر میگوید: و من از مشرکان نیستم
و شبیهی براي او قائل نخواهم بود (وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ).
در واقع این از وظایف یک رهبر راستین است که با صراحت برنامهها و اهداف خود را اعلام کند.
اشارهاي است به این که راه و رسم من از راه و رسم یوسف پیامبر بزرگ الهی نیز جدا « یوسف » قرار گرفتن این آیه به دنبال آیات
میکرد، و غیر او را اسمهاي بیمسمایی میشمرد که از روي « اللّه الواحد القهّار » نیست، او هم همواره حتی در کنج زندان دعوت به
تقلید از جاهلانی به جاهلان دیگر رسیده است، آري! روش من و روش همه پیامبران نیز همین است.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 109 .... ص : 456
(آیه 109 )- و از آنجا که یک اشکال همیشگی اقوام گمراه و نادان به پیامبران این بوده است که چرا آنها انسانند! قرآن مجید یک
ما هیچ پیامبري را قبل از تو نفرستادیم مگر این که آنها مردانی بودند که وحی به آنها » : بار دیگر به این ایراد پاسخ میگوید
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُري). ) « میفرستادیم، مردانی که از شهرهاي آباد و مراکز جمعیت برخاستند
آنها نیز در همین شهرها و آبادیها همچون سایر انسانها زندگی میکردند، و در میان مردم رفت و آمد داشتند و از دردها و نیازها و
مشکلاتشان به خوبی آگاه بودند.
سپس اضافه میکند: براي این که اینها بدانند سر انجام مخالفتهایشان با دعوت تو که دعوت به سوي توحید است چه خواهد بود،
أَ فَلَمْ یَسِیرُوا ) «؟ آیا آنها سیر در زمین نکردند تا ببینند عاقبت اقوام گذشته چگونه بود » خوب است بروند و آثار پیشینیان را بنگرند
فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
و گردش در روي زمین، مشاهده آثار گذشتگان، ویرانی قصرها و آبادیهایی که در زیر ضربات عذاب الهی « سیر در ارض » که این
و» : درهم کوبیده شد بهترین درس را به آنها میدهد، درسی زنده، و محسوس، و براي همگان قابل لمس! و در پایان آیه میفرماید
وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا). ص: 457 ) « سراي آخرت براي پرهیزکاران مسلما بهتر است
أَ فَلا تَعْقِلُونَ). ) « آیا تعقل نمیکنید و فکر و اندیشه خویش را به کار نمیاندازید »
چرا که اینجا سرایی است ناپایدار و آمیخته با انواع مصائب و آلام و دردها، اما آنجا سرایی است جاودانی و خالی از هرگونه رنج و
ناراحتی.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 110 .... ص : 457
(آیه 110 )- در این آیه اشاره به یکی از حساسترین و بحرانیترین لحظات زندگی پیامبران کرده، میگوید: پیامبران الهی در راه
تا آنجا که پیامبران » دعوت به سوي حق، همچنان پافشاري داشتند و اقوام گمراه و سرکش همچنان به مخالفت خود ادامه میدادند
از آنها مأیوس شدند، و (مردم) گمان بردند که به آنها دروغ گفته شده است، در این هنگام یاري ما به سراغ آنها آمد، آنان را که
حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ). ) « خواستیم نجات یافتند
وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ). ) « عذاب و مجازات ما از قوم گنهکار و مجرم، بازگردانده نمیشود » : و در پایان آیه میفرماید
این یک سنت الهی است، که مجرمان پس از اصرار بر کار خود و بستن تمام درهاي هدایت به روي خویشتن و خلاصه پس از
صفحه 370 از 529
اتمام حجت، مجازاتهاي الهی به سراغشان میآید و هیچ قدرتی قادر بر دفع آن نیست.
سورة یوسف( 12 ): آیۀ 111 .... ص : 457
(آیه 111 )- آخرین آیه این سوره محتواي بسیار جامعی دارد، که تمام بحثهایی که در این سوره گذشت بطور فشرده در آن جمع
در سرگذشت آنها (یوسف و برادرانش و انبیاء و رسولان گذشته و اقوام مؤمن و بیایمان) درسهاي بزرگ » است و آن این که
لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ). ) « عبرت براي همه اندیشمندان است
آیینهاي است که میتوانند در آن، عوامل پیروزي و شکست، کامیابی و ناکامی، خوشبختی و بدبختی، سر بلندي و ذلت و خلاصه
آنچه در زندگی انسان ارزش دارد و آنچه بیارزش است، در آن ببیند.
و صاحبان مغز و اندیشه هستند که توانایی مشاهده ص: 458 « اولی الالباب » ولی تنها
این نقوش عبرت را بر صفحه این آیینه عجیب دارند.
ما کانَ حَدِیثاً یُفْتَري). ) « آنچه گفته شد یک افسانه ساختگی و داستان خیالی و دروغین نبود » : و به دنبال آن اضافه میکند
بلکه (یک وحی » ، این آیات که بر تو نازل شده و پرده از روي تاریخ صحیح گذشتگان برداشته، ساخته مغز و اندیشه تو نیست
وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِي بَیْنَ یَدَیْهِ). ) « بزرگ آسمانی است، که) کتب اصیل انبیاي پیشین را نیز تصدیق و گواهی میکند
که پایه سعادت انسان است در این آیات آمده است (وَ تَفْصِ یلَ کُلِّ « و شرح هر چیزي » ، به علاوه هر آنچه انسان به آن نیاز دارد
شَیْءٍ).
وَ هُديً وَ رَحْمَ ۀً لِقَوْمٍ ) « مایه هدایت (جستجوگران) و مایه رحمت براي همه کسانی است که ایمان میآورند » و به همین دلیل
یُؤْمِنُونَ).
« پایان سوره یوسف »
ص: 459
سوره رعد [ 13 ] .... ص : 459
اشاره
نازل شده و 43 آیه است « مکّه » این سوره در
محتواي سوره رعد: .... ص : 459
همان گونه که قبلا هم گفتهایم، سورههاي مکّی چون در آغاز دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و به هنگام درگیري شدید با
مشرکان نازل شده است غالبا پیرامون مسائل عقیدتی مخصوصا دعوت به توحید و مبارزه با شرك و اثبات معاد سخن میگوید، در
حالی که سورههاي مدنی که پس از گسترش اسلام و تشکیل حکومت اسلامی نازل گردید، پیرامون احکام و مسائل مربوط به
نظامات اجتماعی، طبق نیازمندیهاي جامعه بحث میکند.
این سوره که از سورههاي مکی است نیز همین برنامه را تعقیب کرده است و پس از اشاره به حقانیت و عظمت قرآن، به بیان آیات
توحید و اسرار آفرینش که نشانههاي ذات پاك خدا هستند میپردازد.
صفحه 371 از 529
سپس به بحث معاد و زندگی نوین انسان و دادگاه عدل پروردگار میپردازد.
را، با بیان مسؤولیتهاي مردم و وظائفشان تکمیل میکند. « مجموعه معرفی مبدأ و معاد » و این
دگر بار به مسأله توحید باز میگردد. سپس براي شناخت حق و باطل، مثال میزند، مثالهایی زنده و محسوس، و براي همه قابل
درك.
و از آنجا که ثمره نهایی ایمان به توحید و معاد، همان برنامههاي سازنده و عملی است به دنبال این بحثها، مردم را به وفاي به عهد و
صله رحم و صبر و استقامت و انفاق در پنهان و آشکار و ترك انتقامجویی دعوت میکند. ص: 460
و سر انجام دست مردم را میگیرد و به اعماق تاریخ میکشاند و سرگذشت دردناك اقوام یاغی و سرکش گذشته را نشان میدهد.
بنابراین سوره رعد، از عقاید و ایمان شروع میشود، و به اعمال و برنامههاي انسان سازي پایان مییابد.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 1 .... ص : 460
المر) ) « الف، لام، میم، راء » (آیه 1)- بار دیگر به حروف مقطعه برخورد میکنیم، منتها این سوره تنها سورهاي است که در آغاز
دیده میشود.
« الر » و « الم » جامع محتواي هر دو گروه از سورههایی است که با « رعد » محتمل است این ترکیب اشاره به این باشد که محتواي سوره
آغاز میشود.
تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ). ) « اینها آیات کتاب بزرگ آسمانی است » : به هر حال نخستین آیه این سوره از عظمت قرآن سخن میگوید
وَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ). ) « و آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده است حق است »
و جاي هیچ گونه شک و تردید در آن دیده نمیشود، چرا که بیان کننده حقایق عینی جهان آفرینش و روابط آن با انسانها
میباشد.
وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ). ) « ولی بیشتر مردم ایمان نمیآورند »
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 2 .... ص : 460
(آیه 2)- نشانههاي خدا در آسمان و زمین و جهان گیاهان: بعد از بیان حروف مقطعه، به تشریح قسمت مهمی از دلائل توحید و
خدا همان کسی است که آسمانها را چنانکه میبینید بدون ستون » : نشانههاي خدا در جهان آفرینش میپردازد، و چه زیبا میگوید
اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها). ) « با ستونهاي نامرئی برافراشت » یا آنها را « برپا داشت
هیئت » این آیه پرده از روي یک حقیقت علمی برداشته که در زمان نزول آیات، بر کسی آشکار نبود، چرا که در آن زمان
بر محافل علمی جهان و بر افکار مردم حکومت میکرد، و طبق آن آسمانها به صورت کراتی تو در تو همانند برگزیده « بطلمیوس
تفسیر نمونه، ج 2، ص: 461
طبقات پیاز روي هم قرار داشتند ولی حدود هزار سال بعد از نزول این آیات، علم و دانش بشر به اینجا رسید که افلاك پوست
پیازي، بکلی موهوم است و آنچه واقعیت دارد، این است که کرات آسمانی هر کدام در مدار و جایگاه خود، معلق و ثابتند،
بیآنکه تکیه گاهی داشته باشند، و تنها چیزي که آنها را در جاي خود ثابت میدارد، تعادل قوه جاذبه و دافعه است.
این تعادل جاذبه و دافعه به صورت یک ستون نامرئی، کرات آسمان را در جاي خود نگه داشته است.
صفحه 372 از 529
بعد (از آفرینش این آسمانهاي بیستون که نشانه بارز عظمت قدرت بیانتهاي اوست) بر عرش استیلا » سپس میفرماید: خداوند
و زمام تدبیر جهان را در کف قدرت گرفت (ثُمَّ اسْتَوي عَلَی الْعَرْشِ). « یافت
خورشید و » : بعد از بیان آفرینش آسمانها و حکومت پروردگار بر آنها، سخن از تسخیر خورشید و ماه میگوید: او کسی است که
وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ). ) « ماه را مسخر و فرمانبردار و خدمتگذار ساخت
و هر کدام (از این خورشید و ماه) تا سر آمد مشخصی که براي آنها تعیین شده » ، اما این نظام جهان ماده جاودانی و ابدي نیست
کُلٌّ یَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَ  می). ) « است در مسیر خود به حرکت ادامه میدهند
اوست که » و به دنبال آن میافزاید که: این آمد و شدها و دگرگونیها بیحساب و کتاب نیست و بدون نتیجه و فایده نمیباشد بلکه
یُدَبِّرُ الْأَمْرَ). و براي هر حرکتی حسابی، و براي هر حسابی هدفی در نظر گرفته است. ) « همه کارها را تدبیر میکند
« او آیات خویش را براي شما بر میشمرد و ریزه کاریهاي آنها را شرح میدهد تا به لقاي پروردگار و سراي دیگر ایمان پیدا کنید »
(یُفَصِّلُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ).
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 3 .... ص : 461
(آیه 3)- این آیه، آیات الهی را در عالم بالا نشان میدهد و انسان را به مطالعه زمین و کوهها و نهرها و انواع میوهها و طلوع و
غروب خورشید دعوت ص: 462
وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ). تا براي زندگی انسان و پرورش گیاهان و ) « و او کسی است که زمین را گسترش داد » : میکند، میگوید
جانداران آماده باشد.
وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ). ) « خداوند در زمین کوهها قرار داد » : پس از آن به مسأله پیدایش کوهها اشاره میکند و میفرماید
میخهاي) زمین معرفی شده شاید به دلیل این که کوهها از زیر به هم پنجه ) « اوتاد » همان کوههایی که در آیات دیگر قرآن
افکندهاند و همچون زرهی تمام سطح زمین را پوشانده که هم فشارهاي داخلی را از درون خنثی کنند و هم نیروي فوق العاده جاذبه
ماه و جزر و مد را از بیرون، و به این ترتیب، تزلزل و اضطراب و زلزلههاي مداوم را از میان ببرند کره زمین را در آرامش براي
زندگی انسانها نگه دارند.
سپس به آبها و نهرهایی که در روي زمین، جریان دارد اشاره کرده، میگوید:
قرار دارد (وَ أَنْهاراً). « نهرهایی » و در آن
سیستم آبیاري زمین به وسیله کوهها، و ارتباط کوهها با نهرها، بسیار جالب است، زیرا بسیاري از کوههاي روي زمین، آبهایی را که
به صورت برف درآمده در قله خود یا در شکافهاي درههایشان ذخیره میکنند که تدریجا آب میشوند و به حکم قانون جاذبه از
مناطق مرتفعتر به سوي مناطق پست و گسترده روان میگردند.
بعد از آن به ذکر مواد غذایی و میوههایی که از زمین و آب و تابش آفتاب به وجود میآید و بهترین وسیله براي تغذیه انسان است
وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ). ) « و از تمام میوهها دو جفت در زمین قرار داد » : پرداخته، میگوید
اشاره به این که میوهها موجودات زندهاي هستند که داراي نطفههاي نر و ماده میباشند که از طریق تلقیح، بارور میشوند.
دانشمند و گیاه شناس معروف سوئدي در اواسط قرن 18 میلادي موفق به کشف زوجیت عمومی و همگانی در جهان « لینه » اگر
گیاهان شد، قرآن مجید در یک هزار و چهار صد سال قبل از آن، این حقیقت را فاش ساخت، و این خود یکی از معجزات علمی
قرآن مجید است که بیانگر عظمت این کتاب بزرگ آسمانی میباشد. ص: 463
و از آنجا که زندگی انسان و همه موجودات زنده و مخصوصا گیاهان و میوهها بدون نظام دقیق شب و روز امکان پذیر نیست در
صفحه 373 از 529
به وسیله شب، روز را میپوشاند و پرده بر آن » قسمت دیگر این آیه، از این موضوع سخن به میان آورده، میگوید: خداوند
یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ). ) « میافکند
چرا که اگر پرده تاریک آرامبخش شب نباشد، نور مداوم آفتاب، همه گیاهان را میسوزاند و اثري از میوهها و بطور کلی از
موجودات زنده بر صفحه زمین باقی نمیماند.
إِنَّ فِی ذلِکَ ) « در این (موضوعات که گفته شد) آیات و نشانههایی است براي آنهایی که تفکر میکنند » : و در پایان آیه میفرماید
لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ).
آري! آنها در این آیات، قدرت لایزال و حکمت بیپایان آفریدگار را به روشنی میبینند.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 4 .... ص : 463
(آیه 4)- در این آیه به یک سلسله نکات جالب زمین شناسی و گیاه شناسی که هر کدام نشانه نظام حساب شده آفرینش است
اشاره کرده، نخست میفرماید:
وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ). ) « و در زمین قطعات مختلفی وجود دارد که در کنار هم و در همسایگی یکدیگرند »
وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ). ) « در همین زمین باغها و درختانی وجود دارد از انواع انگور و زراعتها و نخلها » : دیگر این که
صِ نْوانٌ وَ غَیْرُ ) « گاهی از یک پایه و ساقه میرویند و گاه از پایههاي مختلف » ، و عجب این که این درختان و انواع مختلف آنها
صِنْوانٍ).
ممکن است این جمله اشاره به مسأله استعداد درختان براي پیوند باشد که گاه بر یک پایه چند پیوند مختلف میزنند و هر کدام از
این پیوندها رشد کرده و نوع خاصی از میوه را به ما تحویل میدهد.
یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ). ) « همه آنها از یک آب سیراب میشوند » : و عجیبتر این که
بعضی از این درختان را بر بعض دیگر از نظر میوه برتري ص: 464 » و با این همه
وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ). ) « میدهیم
آیا هر یک از این اسرار، دلیل بر وجود یک مبدأ حکیم و عالم که این نظام را رهبري کند نیست.
إِنَّ فِی ) « در این امور نشانههایی است (از عظمت خدا) براي آنها که تعقل و اندیشه میکنند » : اینجاست که در پایان آیه میفرماید
ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 5 .... ص : 464
میپردازد، و با ارتباط و پیوستگی خاصی که میان مسأله مبدأ و معاد « معاد » (آیه 5)- تعجب کفار از معاد! در اینجا قرآن به مسأله
و اگر (از چیزي) تعجب میکنی، عجیب گفتار آنهاست که میگویند: آیا هنگامی » : است، این بحث را تحکیم بخشیده، میگوید
وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا کُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ). ) !؟« که خاك شدیم بار دیگر آفرینش تازهاي پیدا خواهیم کرد
سپس وضع فعلی و سرنوشت آینده این گروه را در سه جمله بیان میکند:
أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ). ) « اینها کسانی هستند که به پروردگارشان کافر شدند » : ابتدا میگوید
چرا که خداوند و ربوبیت او را قبول داشتند، هرگز در قدرت او در مسأله معاد و تجدید حیات انسان تردید نمیکردند.
دیگر این که بر اثر کفر و بیایمانی و خارج شدن از زیر پرچم آزادگی توحیدي، زنجیرهاي بت پرستی، هوي پرستی، ماده پرستی
صفحه 374 از 529
« و آنان غل و زنجیرها در گردنشان است » : و جهل و خرافات را با دست خود بر گردن خویش نهادهاند همانطور که آیه میفرماید
(وَ أُولئِکَ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ).
و جز این نتیجه و انتظاري در « و چنین افرادي (با این وضع و این موقعیت) مسلما اصحاب دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند »
باره آنان نیست (وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ).
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 6 .... ص : 464
آنها به جاي این که از خداوند به وسیله تو » : (آیه 6)- در این آیه به یکی دیگر از سخنان غیر منطقی مشرکان پرداخته و میگوید
، وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَۀِ برگزیده تفسیر نمونه، ج 2 ) « تقاضاي رحمت کنند، درخواست تعجیل عذاب و کیفر و مجازات مینمایند
ص: 465
قَبْلَ الْحَسَنَۀِ)
که اخبار « با این که در گذشته عذابهایی (بر امتهاي سرکش پیشین) نازل گردید » ؟ .آیا آنها فکر میکنند مجازات الهی دروغ است
آن بر صفحات تاریخ و در دل زمین ثبت است (وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ).
پروردگار تو نسبت به مردم- با این که ظلم میکنند- داراي مغفرت است، و (در عین حال) پروردگارت » : سپس اضافه میکند
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ الْعِقابِ). ) « داراي عذاب شدید است
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 7 .... ص : 465
کسانی که کافر شدند » : پرداخته، میگوید « نبوت » (آیه 7)- باز هم بهانه جویی! در اینجا به یکی از ایرادات مشرکان لجوج در زمینه
وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَۀٌ مِنْ رَبِّهِ). ) « میگویند: چرا معجزه و نشانهاي از پروردگارش بر او نازل نشده است
واضح است که یکی از وظایف پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، ارائه معجزات به عنوان سند حقانیت و پیوندش با وحی الهی است.
ولی مخالفان انبیاء، همواره داراي حسن نیت نبودند یعنی، معجزات را براي یافتن حق نمیخواستند، بلکه به عنوان لجاجت و عدم
تسلیم در برابر حق هر زمان پیشنهاد معجزه میکردند و خارق عادت عجیب و غریبی میکردند.
در مقابل این گونه افراد، پیامبران با ذکر این حقیقت که معجزات به دست خداست و به فرمان او انجام میگیرد و ما وظیفه تعلیم و
تربیت مردم را داریم، دست ردّ بر سینه این گونه افراد میزدند.
إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ ) « تو فقط بیم دهندهاي و براي هر قوم و ملتی هادي و رهنمایی هست » ! لذا قرآن به دنبال آن میافزاید: اي پیامبر
لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ).
در واقع قرآن میگوید: این کافران وظیفه اصلی پیامبر را فراموش کردهاند که مسأله انذار و دعوت به سوي خداست و چنین
پنداشتهاند که وظیفه اصلی او اعجازگري است.
در این است که انذار براي ص: 466 « هدایت » و « انذار » قابل توجه این که تفاوت میان
آن است که گمراهان از بیراهه به راه آیند، و در متن صراط مستقیم جاي گیرند ولی هدایت براي این است که مردم را پس از
آمدن به راه به پیش ببرد.
من منذرم و تو هادي اي علی! » : لذا در روایات متعددي از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در کتب شیعه و اهل تسنن نقل شده که، فرمود
.« به وسیله تو هدایت یافتهگان هدایت میشوند
صفحه 375 از 529
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 8 .... ص : 466
(آیه 8)- علم بیپایان خدا! در این بخش سخن از علم وسیع پروردگار (علم به نظام آفرینش و علم به اعمال بندگان) و آگاهی او
بر همه چیز است.
اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثی). ) « خداوند از جنینهایی که هر زن- یا هر حیوان ماده- حمل میکند آگاه است » نخست میگوید
نه تنها از جنسیت آن، بلکه از تمام مشخصات، استعدادها، ذوقها، و نیروهایی که بالقوه در آن نهفته شده آگاه است.
میداند (وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ). « و (همچنین) آنچه را که رحمها کم میکنند و قبل از موعد مقرر بیرون میریزند »
نیز باخبر است (وَ ما تَزْدادُ). « و (همچنین) از آنچه از موعد مقرر افزون نگاه میدارند »
وَ کُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ). ) « و هر چیز در نزد خدا به مقدار و میزان ثابت و معین است » : سپس قرآن اضافه میکند
تا تصور نشود که این کم و زیادها بیحساب و بیدلیل است، همان گونه که اجزاي جنین و خون رحم، همه داراي حساب و کتاب
است.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 9 .... ص : 466
او (خداوند) از غیب و شهود (پنهان و آشکار) » : (آیه 9)- این آیه در حقیقت دلیلی است بر آنچه در آیه قبل بیان شد، میگوید
عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ). ) « آگاه است
و مسّلط بر همه چیز (الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ). و به همین دلیل « او بزرگ و متعالی است » : و آگاهی او از غیب و شهود به این دلیل است که
در همه جا حضور دارد، و چیزي از دیدگان علم او پنهان نیست.
ص: 467
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 10 .... ص : 467
(آیه 10 )- و براي تکمیل این بحث و تأکید بر علم بیپایان او اضافه میکند:
او همه را میداند و میشنود « براي او (خداوند) یکسان است کسانی از شما که پنهانی سخن بگویند، و یا آن را آشکار سازند »
(سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ).
و (نیز براي او تفاوت نمیکند) کسانی که مخفیانه در دل شب و در میان پردههاي ظلمت گام برمیدارند و آنها که آشکارا در »
وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ). ) « روز روشن به دنبال کار خویش میروند
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 11 .... ص : 467
اشاره
بودن، از پنهان و آشکار مردم باخبر و همه « عالم الغیب و الشهادة » (آیه 11 )- محافظان غیبی! در آیه قبل خواندیم که خدا به حکم
جا حاضر و ناظر است.
براي انسان مأمورانی است که » : در این آیه اضافه میکند که خداوند علاوه بر این، حافظ و نگاهبان بندگان خود نیز میباشد
صفحه 376 از 529
لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ ) « پیدرپی از پیش رو، و پشت سر او قرار میگیرند و او را از حوادث حفظ میکنند
أَمْرِ اللَّهِ).
اما براي این که کسی اشتباه نکند که این حفظ و نگاهبانی بیقید و شرط است و انسان میتواند خود را به پرتگاهها بیفکند و دست
به هر ندانم کاري بزند و یا مرتکب هرگونه گناهی که مستوجب مجازات و عذاب است بشود و باز انتظار داشته باشد که خدا و
خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمیدهد مگر این که آنها تغییراتی در » : مأموران او حافظ وي باشند اضافه میکند که
إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ). ) !« خود ایجاد کنند
و باز براي این که این اشتباه پیش نیاید که با وجود مأموران الهی که عهدهدار حفظ انسان هستند، مسأله مجازات و بلاهاي الهی چه
و هرگاه خداوند به قوم و جمعیتی اراده سوء و بدي کند هیچ راه دفاع و بازگشت » : معنی دارد، در پایان آیه اضافه میکند که
وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ). ) « ندارد
وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ). ) « و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت »
به همین دلیل هنگامی که فرمان خدا به عذاب و مجازات یا نابودي قوم ص: 468
و ملتی صادر شود، حافظان و نگهبانان دور میشوند و انسان را تسلیم حوادث میکنند!
همیشه تغییرات از خود ما است! .... ص : 468
که در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصري آمده است، یک قانون کلی و « إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ » جمله
عمومی را بیان میکند.
این اصل قرآنی که یکی از مهمترین برنامههاي اجتماعی اسلام را بیان میکند به ما میگوید هرگونه تغییرات برونی متکی به
تغییرات درونی ملتها و اقوام است، و هرگونه پیروزي و شکستی که به قومی رسید از همین جا سر چشمه میگیرد، بنابراین آنها که
میگردند، و قدرتهاي سلطهگر و استعمار کننده را همواره عامل بدبختی خود « عوامل برونی » همیشه براي تبرئه خویش به دنبال
میشمارند، سخت در اشتباهند، چرا که اگر این قدرتهاي جهنمی پایگاهی در درون یک جامعه نداشته باشند، کاري از آنان ساخته
نیست.
این اصل قرآنی میگوید: براي پایان دادن به بدبختیها و ناکامیها باید دست به انقلابی از درون بزنیم، یک انقلاب فکري و
فرهنگی، یک انقلاب ایمانی و اخلاقی، و به هنگام گرفتاري در چنگال بدبختیها باید فورا به جستجوي نقطههاي ضعف خویشتن
بپردازیم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوي حق از دامان روح و جان خود بشوییم، تولدي تازه پیدا کنیم و نور و حرکتی
جدید، تا در پرتو آن بتوانیم ناکامیها و شکستها را به پیروزي مبدل سازیم.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 12 .... ص : 468
(آیه 12 )- بخش دیگري از نشانههاي عظمت او: قرآن در اینجا بار دیگر به آیات توحید و نشانههاي عظمت خدا و اسرار آفرینش
میپردازد.
او کسی است که برق را که مایه ترس و طمع » : نخست به برق (برقی که در میان قطعات ابر پیدا میشود) اشاره کرده، میگوید
هُوَ الَّذِي یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً). ) « میباشد به شما ارائه میدهد
از یک سو شعاع درخشانش چشمها را خیره میکند و شما را به وحشت میاندازد. ص: 469
صفحه 377 از 529
اما از آنجا که غالبا همراه آن رگبارهایی به وجود میآید و تشنه کامان بیابان را آب زلال میبخشد و درختان و زراعت را سیراب
میکند، آنها را به امید و طمع میکشاند، و در میان این بیم و امید، لحظات حساسی را میگذرانند.
که قادر به آبیاري زمینهاي تشنهاند (وَ یُنْشِئُ السَّحابَ « او کسی است که ابرهاي سنگین و پربار ایجاد میکند » : سپس اضافه میکند
الثِّقالَ).
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 13 .... ص : 469
وَ یُسَبِّحُ ) « و رعد تسبیح و حمد خدا میگوید » : میپردازد که از برق هرگز جدا نیست، میفرماید « رعد » (آیه 13 )- این آیه به صداي
الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ).
آري! این صداي پرطنین جهان طبیعت که توأم با پدیده برق میباشد و هر دو در خدمت یک هدف هستند، عملا تسبیح خدا
است، که حکایت از نظام آفرینش و عظمت خالق میکند. « برق » زبان گویاي « رعد » : میگوید و به تعبیر دیگر
به تسبیح او « همگی فرشتگان نیز از ترس و خشیت خدا » نه تنها صداي رعد و سایر اجزاي جهان ماده، تسبیح او میگویند که
مشغولند (وَ الْمَلائِکَۀُ مِنْ خِیفَتِهِ).
آنها از این میترسند که در انجام فرمان پروردگار و مسؤولیتهایی که در نظام هستی بر عهده آنها گذارده شده کوتاهی کنند و
گرفتار مجازات الهی شوند، و میدانیم همیشه وظیفهها و تکالیف براي آنها که احساس مسؤولیت میکنند ترس آفرین است، ترسی
سازنده که شخص را به تلاش و حرکت وا میدارد.
و براي توضیح بیشتر در زمینه رعد و برق اشاره به صاعقهها کرده، میفرماید:
وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصِیبُ بِها مَنْ یَشاءُ). ) « خداوند صاعقهها را میفرستد و به هر کس بخواهد به وسیله آن آسیب میرساند »
ولی با این همه، و با مشاهده آیات عظمت پروردگار و با کوچکی و حقارت قدرت انسان در برابر حوادث، حتی در برابر یک جرقه
وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللَّهِ). ) « گروهی (از بیخبران) در باره خدا به مجادله و ستیز برمیخیزند » آسمانی باز هم
وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحالِ). ) « در حالی که خداوند قدرتی بیانتها، و مجازاتی دردناك و کیفري سخت دارد »
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 14 .... ص : 469
دعوت حق از ص: 470 » (آیه 14 )- این آیه به دو مطلب اشاره میکند: نخست این که
لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ). یعنی هرگاه او را بخوانیم میشنود، و اجابت میکند، هم آگاهی از دعاي بندگان دارد و هم ) « آن او (خدا) است
قدرت بر انجام خواستههاي آنها.
کسانی را که مشرکان غیر از خداوند میخوانند (و » دیگر این که خواندن بتها و تقاضاي از آنها دعوت و دعاي باطل است، زیرا
و دعایشان را اجابت نمیکند (وَ الَّذِینَ « براي انجام خواستههایشان به آنها پناه میبرند هرگز) به دعوت آنان پاسخ نمیگویند
یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ).
سپس- همان گونه که روش قرآن است- براي مجسم ساختن این موضوع عقلانی مثال حسی زیبا و رسایی بیان میکند و میگوید:
آنها (که غیر خدا را میخوانند) همچون کسی هستند که کفهاي (دست) خود را به سوي آب میگشاید تا آب به دهانش برسد، و »
إِلَّا کَباسِطِ کَفَّیْهِ إِلَی الْماءِ لِیَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ). ) !« هرگز نخواهد رسید
آیا میتوان در کنار چاه نشست و دست به سوي آب دراز کرد و با اشاره، آب را به دهان فرستاد؟ آیا این کار جز از یک انسان
صفحه 378 از 529
ساده لوح و دیوانه سر میزند؟
وَ ما دُعاءُ ) « و دعاي کافران (از بتها چیزي) جز (گام برداشتن) در گمراهی نیست » : در پایان آیه براي تأکید این سخن میگوید
الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ).
چه ضلالتی از این بالاتر که انسان سعی و کوشش خود را در بیراههاي که هرگز او را به مقصد نمیرساند به کار برد.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 15 .... ص : 470
اشاره
(آیه 15 )- در این آیه براي این که نشان دهد بت پرستان چگونه از کاروان عالم هستی جدا گشته و تک و تنها در بیراههها
سرگردان شدهاند چنین میفرماید:
همه کسانی که در آسمانها و زمین هستند از روي اطاعت و تسلیم و یا از روي کراهت و همچنین سایههاي آنها، هر صبح و شام، »
وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ). ) « براي خدا سجده میکنند
منظور از سجده موجودات چیست؟ .... ص : 470
سجده در این گونه موارد به معنی خضوع و نهایت تواضع و تسلیم است، منتهی گروهی سجده و خضوعشان تنها جنبه تکوینی
دارد، یعنی در برابر قوانین عالم هستی و آفرینش خاضعند، ولی ص: 471
گروهی علاوه بر سجود تکوینی سجود تشریعی نیز دارند یعنی با میل و اراده خود در برابر خداوند سجده میکنند.
ممکن است اشاره به این باشد که مؤمنان از روي میل و رغبت در پیشگاه پروردگار به سجده میافتند و « طَوْعاً وَ کَرْهاً » و تعبیر به
خضوع میکنند، اما غیر مؤمنان هر چند حاضر به چنین سجدهاي نیستند تمام ذرات وجودشان از نظر قوانین آفرینش تسلیم فرمان
خداست چه بخواهند و چه نخواهند.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 16 .... ص : 471
(آیه 16 )- بت پرستی چرا؟ از آنجا که در آیات گذشته بحثهاي فراوانی در باره شناخت وجود خدا بود در این آیه به بحث پیرامون
اشتباه مشرکان و بت پرستان میپردازد و از چند طریق این بحث را تعقیب میکند.
قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ ) « از آنها بپرس پروردگار و مدبر آسمانها و زمین کیست » : نخست روي سخن را به پیامبر کرده، میگوید
الْأَرْضِ).
قُلِ اللَّهُ). ) « بگو: اللّه » سپس بیآنکه پیامبر در انتظار پاسخ آنها بنشیند دستور میدهد که خود پاسخ این سؤال را بده، و
به آنها بگو: آیا غیر خدا را اولیاء و تکیهگاه و معبود خود قرار » : سپس آنها را با این جمله مورد سرزنش و ملامت قرار میدهد که
قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ لا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ) !؟« دادهاید؟ با این که این بتها حتی نسبت به خودشان مالک سود و زیانی نیستند
نَفْعاً وَ لا ضَ  را).
بگو: آیا نابینا و بینا » : را مشخص کرده، نخست میگوید « مشرك » و « موحد » سپس با ذکر دو مثال روشن و صریح وضع افراد
صفحه 379 از 529
قُلْ هَلْ یَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ). ) ؟« یکسان است
قرار داد. « اللّه » را نمیتوان در کنار « بتها » همان گونه که نابینا و بینا یکسان نیست، همچنین کافر و مؤمن، یکسان نیستند، و
أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ). ) !!« آیا ظلمات و نور یکسانند » : دیگر این که
که نور مطلق عالم ص: 472 « خدا » چگونه میتوان بتها را که ظلمات محضند در کنار
هستی است، قرار داد؟
آیا آنها همتایانی براي خدا قرار دادند به خاطر این که » : سپس از راه دیگري بطلان عقیده مشرکان را مؤکدتر میسازد و میگوید
أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ). ) « آنان همانند خدا آفرینشی داشتند، و این آفرینشها بر آنها مشتبه شده است
در حالی که بت پرستان نیز چنین عقیدهاي در باره بتها ندارند، آنها نیز خدا را خالق همه چیز میدانند و عالم خلقت را دربست
مربوط به او میشمارند.
قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ). ) « بگو: خدا خالق همه چیز است و اوست یگانه و پیروز » : و لذا بلافاصله میفرماید
از آیه فوق استفاده میشود که خلقت یک امر دائمی است و فیض هستی بطور دائم از طرف خدا صادر میشود و هر موجودي
لحظه به لحظه از ذات پاکش هستی میگیرد، بنابراین برنامه آفرینش و تدبیر عالم هستی همچون آغاز خلقت همه به دست
خداست.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 17 .... ص : 472
اشاره
(آیه 17 )- ترسیم دقیقی از منظره حق و باطل: از آنجا که روش قرآن، به عنوان یک کتاب تعلیم و تربیت، متکی به مسائل عینی
است، براي نزدیک ساختن مفاهیم پیچیده به ذهن، انگشت روي مثلهاي حسی جالب و زیبا در زندگی روزمره مردم میگذارد، در
اینجا نیز براي مجسم ساختن حقایقی که در آیات گذشته پیرامون توحید و شرك، ایمان و کفر، و حق و باطل گذشت، مثل بسیار
رسایی بیان میکند.
أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً). ) « خداوند از آسمان آبی را فرو فرستاده است » : نخست میگوید
فَسالَتْ ) « و از هر درّه و رودخانهاي به اندازه آنها سیلابی جاري شد » ! آبی حیاتبخش و زندگی آفرین، و سر چشمه نمو و حرکت
أَوْدِیَۀٌ بِقَدَرِها).
جویبارهاي کوچک دست به دست هم میدهند و نهرهایی به وجود میآورند، نهرها به هم میپیوندند و سیلاب عظیمی از دامنه
کوهسار سرازیر میگردد، آبها از سر و دوش هم بالا میروند و هر چه را بر سر راه خود ببینند ص: 473
سیل » : برمیدارند و مرتبا بر یکدیگر کوبیده میشوند، در این هنگام کفها از لابلاي امواج ظاهر میشوند، آنچنان که قرآن میگوید
فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً). ) « بر روي خود کفی حمل کرد
و از آنچه (در کورهها) براي به دست آوردن زینت آلات یا وسائل زندگی، آتش روي » ، پیدایش کفها منحصر به نزول باران نیست
وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَۀٍ أَوْ ) « آن روشن میکنند (تا ذوب شود) نیز کفهایی مانند (کفهاي روي آب) به وجود میآید
مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ).
کَ ذلِکَ ) « این گونه خداوند براي حق و باطل، مثال میزند » : بعد از بیان این مثال به سراغ نتیجهگیري میرود، و چنین میفرماید
صفحه 380 از 529
یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ).
اما کفها (ي بلند آواز و میان تهی) به کنار میروند و آبی که براي مردم مفید و سودمند » : سپس به شرح آن میپردازد و میگوید
فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ). ) « است در زمین میماند
همچنین حق، همیشه مفید و سودمند است همچون آب زلال که مایه حیات است اما باطل بیفایده و بیهوده است، ولی حق همیشه
باید بجوشد و بخروشد تا باطل را از خود دور سازد.
این چنین خداوند » : و در پایان آیه براي تأکید بیشتر و دعوت به مطالعه دقیقتر روي این مثال و دیگر مثالهاي قرآن، میفرماید
کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ). ) « مثالهایی میزند
مثال، مسائل را همگانی میسازد .... ص : 473
- بسیاري از مباحث علمی است که در شکل اصلیش تنها براي خواص قابل فهم است، و توده مردم استفاده چندانی از آن نمیبرند،
ولی هنگامی که با مثال آمیخته، و به این وسیله قابل فهم گردد، مردم در هر حد و پایهاي از علم و دانش باشند، از آن بهره
میگیرند، بنابراین مثالها به عنوان یک وسیله تعمیم علم و فرهنگ، کاربرد غیر قابل انکاري دارند.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 18 .... ص : 474
(آیه 18 )- آنها که دعوت حق را اجابت کردند: پس از بیان چهره حق و باطل در ضمن یک مثال رسا و بلیغ در آیه گذشته، در
اینجا اشاره به سرنوشت ص: 474
کسانی میشود که دعوت حق را اجابت کردند و به آن گرویدند و هم کسانی که از حق رو گردان شده، به باطل روي آوردند.
لِلَّذِینَ ) « براي کسانی که اجابت دعوت پروردگارشان کردند، پاداش نیک و نتیجه سودمند و عاقبت محمود است » : نخست میگوید
اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنی).
و آنها که اجابت این دعوت پروردگار را نکردند (سرنوشتشان به قدري شوم و رقت بار است که) اگر تمام روي » : سپس میافزاید
با این حال از آنها پذیرفته « زمین و حتی همانندش مال آنها باشد حاضرند همه اینها را براي نجات از آن سرنوشت شوم بدهند
نخواهد شد (وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ).
براي ترسیم عظمت عذاب و کیفر آنها، تعبیري از این رساتر نمیشود که یک انسان مالک همه روي زمین، بلکه دو برابر آن باشد،
و همه را بدهد تا خود را رهایی بخشد، و سودي نداشته باشد.
این جمله در حقیقت اشاره به این است که آخرین آرزوي یک انسان که برتر از آن تصور نمیشود، این است که مالک تمام روي
زمین شود، ولی شدت مجازات ستمگران و مخالفان دعوت حق در آن حد و پایه است که حاضرند این آخرین هدف دنیوي بلکه
برتر و بالاتر از آن را هم فدا کنند و آزاد شوند.
آنها » : و به دنبال این بدبختی- عدم پذیرش همه آنچه در زمین است در برابر نجات او- اشاره به بدبختی دیگر آنها کرده، میگوید
أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ). ) « داراي حساب سخت و بدي هستند
یعنی، این گونه اشخاص هم محاسبه سخت و دقیقی را پس میدهند، و هم در حال محاسبه مورد توبیخ و سرزنش قرار میگیرند و
هم کیفر آنها بعد از حساب بدون کم و کاست به آنان داده میشود.
جایگاه آنان دوزخ است و چه بد جایگاهی » : در پایان آیه به سومین مجازات و یا نتیجه نهایی مجازات آنان اشاره کرده، میفرماید
صفحه 381 از 529
، وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ). و به جاي این که در بستر استراحت بیارمند باید روي شعلههاي برگزیده تفسیر نمونه، ج 2 ) « است
ص: 475
آتش سوزان قرار گیرند!
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 19 .... ص : 475
(آیه 19 )- برنامه اولو الالباب: در اینجا ترسیم و تجسّمی از جزئیات برنامههاي سازنده طرفداران حق به چشم میخورد که بحث
آیا کسی که میداند آنچه از پروردگارت بر » : آیات گذشته را تکمیل مینماید نخست به صورت یک استفهام انکاري میفرماید
؟« تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابیناست
(أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمی).
این تعبیر اشاره لطیفی است به این که ندانستن این واقعیت به هیچ وجه امکان پذیر نیست مگر این که چشم دل انسان بکلی از کار
افتاده باشد.
إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا ) « تنها کسانی متذکر میشوند که اولوا الالباب و صاحبان مغز و اندیشهاند » : و لذا در پایان آیه اضافه میکند
الْأَلْبابِ).
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 20 .... ص : 475
ریز برنامههاي طرفداران حق را بیان کرده، و قبل از هر چیز انگشت روي مسأله وفاي « أُولُوا الْأَلْبابِ » (آیه 20 )- سپس به عنوان تفسیر
الَّذِینَ ) « آنها کسانی هستند که به عهد الهی وفا میکنند و پیمان را نمیشکنند » : به عهد و ترك پیمان شکنی گذارده، میگوید
یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ).
عهد الهی) معنی وسیعی دارد که شامل عهدهاي فطري و پیمانهایی که خدا به مقتضاي فطرت از انسان گرفته میشود و ) « عهد اللّه »
هم پیمانهاي عقلی یعنی، آنچه را که انسان با نیروي تفکر و عقل از حقایق عالم هستی و مبدأ و معاد درك میکند، هم پیمانهاي
شرعی یعنی آنچه را که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمانهاي خداوند و ترك معصیت و گناه، پیمان
گرفته همه را شامل میگردد.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 21 .... ص : 475
آنها کسانی هستند که پیوندهایی را که » : (آیه 21 )- دومین ماده برنامه آنها، حفظ پیوندها و پاسداري از آنهاست، چنانکه میفرماید
وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ). ) « خداوند امر به حفظ آن کرده برقرار میدارند
انسان ارتباطی با خدا، ارتباطی با پیامبران و رهبران، ارتباطی با سایر انسانها اعم از دوست و همسایه و خویشاوند و برادران دینی و
همنوعان دارد، و ارتباطی نیز با خودش، همه این پیوندها را باید محترم شمرد. ص: 476
در حقیقت انسان یک موجود منزوي و جدا و بریده از عالم هستی نیست بلکه سر تا پاي وجود او را پیوندها و علاقهها و ارتباطها
تشکیل میدهد.
آنها از پروردگارشان، خشیت دارند و از بدي حساب (در دادگاه قیامت) » : سومین و چهارمین برنامه طرفداران حق آن است که
وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ). ) « میترسند
صفحه 382 از 529
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 22 .... ص : 476
(آیه 22 )- پنجمین برنامه آنها استقامت است، در برابر تمام مشکلاتی که در مسیر اطاعت و ترك گناه و جهاد با دشمن و مبارزه با
آنها کسانی هستند که به خاطر » : ظلم و فساد وجود دارد آن هم صبر و استقامتی براي جلب خشنودي پروردگار، و لذا میفرماید
وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ). ) « جلب رضایت پروردگارشان صبر و استقامت به خرج دادند
و « ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ » این جمله دلیل روشنی است بر این که صبر و شکیبایی و بطور کلی هرگونه عمل خیر در صورتی ارزش دارد که
براي خدا باشد، و اگر انگیزههاي دیگري از قبیل ریاکاري و جلب توجه مردم و یا حتی براي ارضاي غرور خود، کاري را انجام
دهد بیارزش است.
وَ أَقامُوا الصَّلاةَ). ) « آنها نماز را بر پا میدارند » ششمین برنامه آنها این است که
چه چیز مهمتر از این است که انسان هر صبح و شام رابطه و پیوند خود را با خدا تجدید کند، با او به راز و نیاز برخیزد و به یاد
عظمت او و مسؤولیتهاي خویش بیفتد، و در پرتو این کار، گرد و غبار و زنگار گناه را از دل و جان بشوید.
از آنچه به آنان روزي دادهایم در پنهان » و به دنبال آن هفتمین برنامه حقجویان را با این عبارت بیان میکند: آنها کسانی هستند که
وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِ  را وَ عَلانِیَۀً). ) « و آشکار انفاق میکنند
محکم میکند. « خلق » و زکوة پیوند او را با « خدا » نماز پیوند انسان را با
وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَ نَۀِ ) « آنها به وسیله حسنات، سیئات خود را از میان میبرند » : بالاخره هشتمین و آخرین برنامه آنها این است که
السَّیِّئَۀَ).
و هر اندازه گناه و لغزش آنها بزرگتر باشد به همان اندازه حسنات بیشتري ص: 477
انجام میدهند، تا وجود خود و جامعه را از لوث گناه با آب حسنات بشویند.
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که آنها بدي را با بدي تلافی نمیکنند، بلکه سعی دارند اگر از کسی نسبت به آنها بدي
برسد، با انجام نیکی در حق وي، او را شرمنده و وادار به تجدید نظر کنند.
و اندیشمندان و طرفداران حق و عاملان به « اولوا الالباب » و در پایان آیه پس از ذکر برنامههاي مختلف گذشته اشاره به عاقبت کار
أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ). ) « عاقبت نیک سراي دیگر براي آنهاست » : این برنامهها کرده، میفرماید
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 23 .... ص : 477
(آیه 23 )- این آیه در توضیح این سر انجام نیک و عاقبت خیر میگوید:
« باغهاي جاویدان بهشت است که هم خودشان وارد آن میشوند و هم پدران و همسران و فرزندان صالح آنها » سر انجام کار آنها
(جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ).
وَ الْمَلائِکَۀُ ) « فرشتگان از هر دري بر آنها وارد میشوند » و چیزي که این نعمتهاي بزرگ و بیپایان را تکمیل میسازد، این است که
یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ).
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 24 .... ص : 477
سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ). ) « سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان » : (آیه 24 )- و به آنها میگویند
صفحه 383 از 529
آن صبرها و استقامتهاي شما در راه انجام وظائف و مسؤولیتها و تحمل شدائد و مصائب بوده که این سلامت را به وجود آورد، در
اینجا در نهایت امنیت و آرامش خواهید بود.
فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ). ) ؟« چه پایان نیک و چه عاقبت خوبی » : و در پایان میفرماید
از آیات قرآن و روایات به خوبی استفاده میشود که بهشت درهایی دارد که اشاره به اعمال و کارهایی است که سبب ورود به
در است اشاره به « هشت » در دارد، و طبق روایات، بهشت داراي « هفت » بهشت میشوند. و جالب این که در قرآن میخوانیم: جهنم
این که طرق وصول به سعادت و بهشت جاویدان از طرق وصول به جهنم بیشتر است، و رحمت خدا بر غضب او پیشی میگیرد.
ص: 478
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 25 .... ص : 478
(آیه 25 )- دنیا پرستان تبهکار! از آنجا که نیک و بد همواره در مقایسه با یکدیگر به خوبی روشن میگردد پس از ذکر صفات
در اینجا بخشی از صفات اصلی مفسدان و آنها که عقل و اندیشه واقعی خود را از دست دادهاند بیان میدارد، « اولوا الالباب »
و آنها که عهد الهی را بعد از محکم کردن میشکنند، و پیوندهایی را که خدا فرمان به برقراري آن داده، قطع میکنند، » : میگوید
وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ ) « و در روي زمین افساد مینمایند، لعنت و مجازات سراي دیگر از آنهاست
اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَۀُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ).
در حقیقت تمام مفاسد عقیدتی و علمی آنها در سه جمله فوق، خلاصه شده است:
-1 شکستن پیمانهاي الهی که شامل پیمانهاي فطري، و پیمانهاي عقلی، و پیمانهاي تشریعی میشوند.
-2 قطع رابطهها رابطه با خدا، رابطه با رهبران الهی، رابطه با خلق، و رابطه با خویشتن.
-3 آخرین قسمت که ثمره دو قسمت قبل است، فساد در روي زمین است.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 26 .... ص : 478
خداوند روزي را براي هر کس » : (آیه 26 )- در این آیه اشاره به این میکند که روزي و زیادي و کمی آن، به دست خداست
اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ). ) « بخواهد وسیع، و براي هر کس بخواهد تنگ قرار میدهد
اشاره به این که آنها به خاطر جلب درآمد بیشتر در روزي زمین فساد میکنند، پیوندهاي خدایی را میبرند، و عهد الهی را
میشکنند تا درآمد و بهره بیشتري از زندگی مادي پیدا کنند، توجه به این حقیقت ندارند که روزي و کم و زیاد آن به دست
خداست.
تنها به زندگی دنیا خشنود و خوشحالند در حالی که زندگی دنیا در » سپس اضافه میکند که: پیمان شکنان و مفسدان فی الارض
وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ). ) « برابر آخرت، متاع ناچیزي بیش نیست
ص: 479
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 27 .... ص : 479
(آیه 27 )- از آنجا که در این سوره بسیاري از بحثها پیرامون توحید و معاد و رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، این آیه بار
و کافران میگویند: » : دیگر به سراغ مسأله دعوت پیامبر اسلام میرود و یکی از ایرادات منکران لجوج را بیان کرده، میگوید
صفحه 384 از 529
وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَۀٌ مِنْ رَبِّهِ). ) « چرا معجزهاي از سوي پروردگارش بر او نازل نشده است
در گوشهاي بنشیند و هر یک از آنها از در وارد شوند، و هر معجزهاي « خارق العادهگر » آنها انتظار دارند که پیامبر به صورت یک
مایل هستند پیشنهاد کنند او هم بلافاصله به آنها ارائه دهد، و تازه آنها اگر مایل نبودند ایمان نیاورند! قرآن در پاسخ آنها میگوید:
بگو: که خداوند هر که را بخواهد گمراه میکند و هر کس که به سوي او باز گردد مشمول هدایتش قرار » اي پیامبر! به اینها
قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِي إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ). ) « میدهد
اشاره به این که کمبود شما از ناحیه اعجاز نیست، بلکه کمبود شما از درون وجود خودتان است، لجاجتها، تعصبها، جهالتها، و
گناهانی که سد راه توفیق میشود مانع از ایمان شماست.
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 28 .... ص : 479
اینان کسانی » : آنها که به سوي خدا بازگشتهاند) بیان کرده، میفرماید ) « مَنْ أَنابَ » (آیه 28 )- در این آیه تفسیر بسیار جالبی از
الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ). ) « هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به ذکر خدا مطمئن و آرام است
أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ ) « آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش میگیرد » : و بعد به عنوان یک قاعده کلی و اصل جاویدان و فراگیر میفرماید
تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 29 .... ص : 479
اشاره
آنهایی که ایمان » : (آیه 29 )- و در این آیه با ذکر سرنوشت و پایان کار افراد با ایمان مضمون آیات قبل را چنین تکمیل میکند
الَّذِینَ آمَنُوا وَ ) « آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترین زندگی براي آنهاست و سر انجام کارشان بهترین سر انجامها خواهد بود
عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ). ص: 480
ذکر خدا چیست و چگونه است؟ .... ص : 480
.« ذکر دو گونه است: ذکر قلبی و ذکر زبانی و هر یک از آنها دو گونه است یا پس از فراموشی است و یا بدون فراموشی » گفتهاند
و به هر حال در آیه فوق منظور از ذکر خدا که مایه آرامش دلهاست تنها این نیست که نام او را بر زبان آورد و مکرر تسبیح و
تهلیل و تکبیر گوید، بلکه منظور آن است که با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهیش و حاضر و ناظر بودنش گردد، و
این توجه، مبدأ حرکت و فعالیت در وجود او به سوي جهاد و تلاش و نیکیها گردد و میان او و گناه سدّ مستحکمی ایجاد کند، این
که آن همه آثار و برکات در روایات اسلامی براي آن بیان شده است. « ذکر » است حقیقت
در حدیث میخوانیم از وصایایی که پیامبر به علی علیه السّلام فرمود این بود:
اي علی! سه کار است که این امت طاقت آن را ندارند (و از همه کس ساخته نیست) مواسات با برادران دینی در مال، و حق مردم »
را از خویشتن دادن، و یاد خدا در هر حال، ولی یاد خدا (تنها) سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اکبر نیست، بلکه یاد خدا
صفحه 385 از 529
.« آن است که هنگامی که انسان در برابر حرامی قرار میگیرد از خدا بترسد و آن را ترك گوید
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 30 .... ص : 480
اشاره
آیه 30
شأن نزول: .... ص : 480
ممکن است این آیه را پاسخ به گفتار مشرکان که در سوره فرقان آمده است بدانیم که در برابر دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله
ما رحمان را نمیشناسیم! اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ ؟« براي رحمان سجده کنید، گفتند: رحمان کیست » : که میگفت
.( (فرقان/ 60
تفسیر: .... ص : 480
هر کار کنی این لجوجان ایمان نمیآورند! بار دیگر قرآن به بحث نبوت باز میگردد. و قسمت دیگري از گفتگوهاي مشرکان و
پاسخ آنها را در زمینه نبوت بازگو میکند:
همان گونه (که پیامبران پیشین را براي هدایت اقوام گذشته فرستادیم) تو را نیز به میان امتی فرستادیم که قبل از » : نخست میگوید
کَذلِکَ أَرْسَلْناكَ فِی أُمَّۀٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ). ص: 481 ) « آنها امتهاي دیگري آمدند و رفتند
لِتَتْلُوَا عَلَیْهِمُ الَّذِي أَوْحَیْنا إِلَیْکَ). ) « و هدف این بود که آنچه را بر تو وحی کردهایم بر آنها بخوانی »
وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ). ) « در حالی که آنها به رحمان کفر میورزند »
به خداوندي که رحمتش همگان را در بر گرفته و فیض گسترده و عامش کافر و مؤمن و گبر و ترسا را شامل شده است.
قُلْ هُوَ رَبِّی). ) « بگو: (اگر نمیدانید) رحمان آن خداوندي که فیض و رحمتش عام است، پروردگار من است »
لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ مَتابِ). ) « هیچ معبودي جز او نیست، من بر او توکل کردم، و بازگشتم به سوي او است »
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 31 .... ص : 481
اشاره
( (آیه 31
شأن نزول: .... ص : 481
صفحه 386 از 529
نازل شده است، که در پشت خانه کعبه نشسته بودند و « مکّه » بعضی از مفسران بزرگ گفتهاند: این آیه در پاسخ جمعی از مشرکان
به دنبال پیامبر (ص) فرستادند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله (به امید هدایت آنان) نزد آنها آمد، عرض کردند:
اگر دوست داري از تو پیروي کنیم این کوههاي مکّه را به وسیله قرآنت عقب بران تا کمی این زمین تنگ و محدود ما گسترش
یابد! تو به گمان خود کمتر از داود نیستی که خداوند کوهها را براي او مسخّر کرده بود، یا این که باد را مسخّر ما گردان، همان
جد طایفه قریش) را زنده کن، زیرا عیسی (ع) مردگان را زنده میکرد و تو کمتر ) « قصی » گونه که مسخّر سلیمان بود، و نیز جدت
از عیسی نیستی! در این هنگام آیه نازل شد که شما همه آنچه را میگویید از سر لجاجت است نه براي ایمان آوردن!
تفسیر: .... ص : 481
همان گونه که در شأن نزول آمد، این آیه پاسخ به بهانه جویانی است که از سر لجاجت نه براي ایمان آوردن از پیامبر درخواست
حتی اگر به وسیله قرآن کوهها به حرکت درآیند و زمینها، قطعه قطعه شوند، و به وسیله آن » : معجزات اقتراحی میکردند، میفرماید
باز هم ایمان نخواهند آورد! (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی). « با مردگان صحبت شود
ص: 482
و هر اندازه لازم بداند انجام میدهد (بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعاً). « ولی همه این کارها در اختیار خداست »
اما شما طالب حق نیستید و اگر بودید همان مقدار از نشانههاي اعجاز که از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله صادر شده براي ایمان آوردن
کاملا کافی بود.
أَ فَلَمْ ) « آیا کسانی که ایمان آوردهاند نمیدانند که اگر خدا بخواهد همه مردم را بالاجبار هدایت میکند » : سپس اضافه میکند
یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَهَدَي النَّاسَ جَمِیعاً).
ولی هرگز او چنین نخواهد کرد، چرا که این گونه ایمان اجباري بیارزش و فاقد معنویت و تکاملی است که انسان به آن نیاز دارد.
وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا ) « در عین حال کافران همواره مورد هجوم مصائب کوبندهاي به خاطر اعمالشان هستند » : بعد اضافه میکند
تُصِ یبُهُمْ بِما صَ نَعُوا قارِعَۀٌ). که این مصائب به صورت بلاهاي مختلف و همچنین جنگهاي کوبنده مجاهدان اسلام بر آنها فرود
میآید.
أَوْ تَحُلُّ قَرِیباً مِنْ دارِهِمْ). تا عبرت بگیرند و تکانی ) « به نزدیکی خانه آنها وارد میشود » و اگر این مصائب در خانه آنان فرود نیاید
بخورند و به سوي خدا باز گردند.
حَتَّی یَأْتِیَ وَعْدُ اللَّهِ). ) « تا فرمان نهایی خدا فرا رسد » و این هشدارها همچنان ادامه خواهد یافت
که آخرین قدرت دشمن را درهم « فتح مکه » این فرمان نهایی ممکن است اشاره به مرگ، یا روز قیامت باشد و یا به گفته بعضی
شکست.
إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ). ) « و خداوند هیچ گاه از وعده خود تخلف نخواهد کرد » ، و به هر حال وعده خدا قطعی است
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 32 .... ص : 482
(آیه 32 )- در این آیه روي سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، میگوید: تنها تو نیستی که با تقاضاهاي گوناگون و
پیشنهاد معجزات اقتراحی از طرف این گروه کافر به استهزاء و سخریه کشیده شدهاي، این یک سابقه طولانی در تاریخ انبیاء دارد
ص: 483
صفحه 387 از 529
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ). ) « و بسیاري از رسولان پیش از تو نیز مورد استهزاء واقع شدند »
فَأَمْلَیْتُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا). ) « بلکه به آنها مهلت دادیم » ، ولی ما این کافران را فورا مجازات نکردیم
شاید بیدار شوند و به راه حق بازگردند و یا حد اقل اتمام حجت کافی بر آنها بشود. چرا که اگر آنها بدکار و گنهکارند مهربانی
خداوند و لطف و کرم و حکمت او جایی نرفته است! ولی به هر حال این مهلت و تأخیر به آن معنی نیست که مجازات و کیفر آنان
این سرنوشت در انتظار قوم لجوج تو نیز !؟« پس (از این مهلت) آنها را گرفتیم، دیدي مجازات من چگونه بود » فراموش شود، لذا
هست (ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ).
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 33 .... ص : 483
(آیه 33 )- چگونه خدا را با بتها قرین میسازید؟! در این آیه بار دیگر به بحث در باره توحید و شرك باز میگردد و مردم را با این
آیا کسی که بالاي سر همه ایستاده (و حافظ و نگهبان و مراقب همه است) و اعمال همه را » : دلیل روشن مخاطب میسازد که
همچون کسی است که هیچ یک از این صفات را ندارد؟ (أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ). « میبیند
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ ) « و آنها براي خدا شریکهایی قرار دادند » : سپس به عنوان تکمیل بحث گذشته و مقدمهاي براي بحث آینده، میفرماید
شُرَکاءَ).
بلافاصله از چند طریق به آنها پاسخ میدهد.
قُلْ سَمُّوهُمْ). ) « بگو: این شریکها را نام ببرید » : نخست میگوید
یعنی چگونه یک عده موجودات بینام و نشان و بیارزش و بیاثر را در ردیف پروردگار قادر متعال قرار میدهید؟
دوم این که چگونه چنین شریکی وجود دارد که خداوند که به پندار شما شریک آنهاست از وجودشان هیچ گونه اطلاعی ندارد با
أَمْ برگزیده تفسیر ) « آیا به او خبر میدهید از چیزي که وجود آن را در زمین نمیداند » این که علمش همه جهان را در برگرفته
نمونه، ج 2، ص: 484
تُنَبِّئُونَهُ بِما لا یَعْلَمُ فِی الْأَرْضِ)
که در آن هیچ مفهوم « تنها به یک سخن ظاهري تو خالی » ، .سوم این که: خود شما هم در واقع در دل، ایمان به چنین چیزي ندارید
صحیحی نهفته نیست قناعت کردهاید (أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ).
میروند چرا که در دل میدانند « اللّه » به همین دلیل این مشرکان هنگامی که در تنگناهاي سخت زندگی قرار میگیرند به سراغ
کاري از بتها ساخته نیست.
چهارم این که: این مشرکان درك صحیح و درستی ندارند، و چون پیرو هوي و هوس و تقلیدهاي کور کورانهاند، قادر به قضاوت
بلکه در نظر کافران، دروغهایشان زینت داده » عاقلانه و صحیح نیستند، و به همین دلیل به این گمراهی و ضلالت کشیده شدهاند
بَلْ زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مَکْرُهُمْ ) « شده (و بر اثر ناپاکی درون، چنین میپندارند که واقعیتی دارد) و آنها از راه (خدا) باز داشته شدهاند
وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِیلِ).
وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ). ) « و هر کس را خدا گمراه سازد، راهنمایی براي او وجود نخواهد داشت »
به معنی عکس العمل کارهاي نادرست و غلط خود انسان است که او را به گمراهیها میکشاند، و از آنجا که این « اضلال الهی »
خاصیت را خدا در این گونه اعمال قرار داده، به خدا نسبت داده میشود.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 34 .... ص : 484
صفحه 388 از 529
(آیه 34 )- و در این آیه به مجازاتهاي دردناك آنها در دنیا و آخرت که طبعا شامل شکست و ناکامی و سیه روزي و آبروریزي و
« براي آنها در زندگی دنیا مجازاتی است و مجازات آخرت سختتر و شدیدتر است » : غیر آن میشود، اشاره کرده چنین میگوید
(لَهُمْ عَذابٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ)
.چرا که دائمی و همیشگی و جسمانی و روحانی و توأم با انواع ناراحتیها است: و اگر گمان کنند راه فرار و وسیله دفاعی در برابر
وَ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ) ) « هیچ چیز در برابر خداوند نمیتواند از آنها دفاع کند » : آن دارند، سخت در اشتباهند چرا که
.ص: 485
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 35 .... ص : 485
(آیه 35 )- بار دیگر در این آیه سخن از معاد و مخصوصا از نعمتهاي بهشتی و کیفرهاي دوزخی به میان آمده است.
« توصیف بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده (این است که) نهرهاي آب از زیر درختانش جاري است » : نخست میگوید
(مَثَلُ الْجَنَّۀِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
أُکُلُها دائِمٌ). ) « میوههاي آن دائمی و همیشگی است » : دومین وصف باغهاي بهشت این است که
نه همچون میوههاي این جهان که فصلی است و هر کدام در فصل خاصی آشکار میشود بلکه گاهی بر اثر آفت و بلا ممکن است
در یک سال اصلا نباشد.
نیز همیشگی است (وَ ظِلُّها). « سایه آنها » و همچنین
از این جمله روشن میشود که باغهاي بهشت خزان ندارند، و نیز از آن معلوم میشود که تابش نور آفتاب یا همانند آن در بهشت
هست.
!« این است سر انجام پرهیزکاران، ولی سر انجام کافران آتش است » : و در پایان آیه بعد از بیان این اوصاف سه گانه بهشت میگوید
(تِلْکَ عُقْبَی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَی الْکافِرِینَ النَّارُ).
در این تعبیر زیبا، نعمتهاي بهشتی با لطافت و به تفصیل بیان شده، اما در مورد دوزخیان در یک جمله کوتاه، و خشک و خشن
!« عاقبت کارشان جهنم است » : میگوید
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 36 .... ص : 485
(آیه 36 )- خدا پرستان و احزاب! در این آیه اشاره به عکس العمل متفاوت مردم در برابر نزول آیات قرآن شده است که افراد
حقیقت جو و حق طلب چگونه در برابر آنچه بر پیامبر نازل میشد تسلیم و خوشحال بودند و معاندان و افراد لجوج به مخالفت بر
میخاستند.
وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ ) « آنها که کتاب آسمانی در اختیارشان قرار دادهایم از آنچه بر تو نازل میشود خوشحالند » : نخست میگوید
الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ).
یعنی حق طلبان یهود و نصاري و مانند آنها از نزول این آیات بر تو خوشحال ص: 486
و خشنودند، چرا که از یک سو آن را هماهنگ با نشانههایی که در دست دارند میبینند و از سوي دیگر مایه آزادي و نجات آنها
از شرّ خرافات و عالم نمایان یهود و مسیحیت و امثال آنهاست که آنان را به قید و بند کشیده، و از آزادي فکري و تکامل انسانی
محروم داشته بودند.
صفحه 389 از 529
وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ ) « ولی جمعی از احزاب قسمتی از آیاتی را که بر تو نازل شده است انکار میکنند » : سپس اضافه میکند
بَعْضَهُ).
منظور از این گروه همان جمعیت از یهود و نصاري بودهاند که تعصبهاي قومی و مذهبی و مانند آن بر آنها غلبه داشته، و در برابر
و گروههایی بودند که تنها خط حزبی خودشان را دنبال « احزاب » کتب آسمانی خودشان نیز تسلیم نبودند، آنها در حقیقت
میکردند.
یا اشاره به مشرکان بوده باشد که آیین و مذهبی نداشتند بلکه احزاب و گروههاي پراکندهاي بودند که مخالفت با قرآن و اسلام
آنها را متحد ساخته بود.
در پایان آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که، به مخالفت و لجاجت این و آن اعتنا مکن بلکه در خط اصیل و صراط
بگو: من تنها مأمورم که اللّه و خداي یگانه یکتا را بپرستم و هیچ شریکی براي او قائل نشوم، فقط به سوي او » مستقیم خود بایست و
قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ). ) « دعوت میکنم و بازگشت من (و همگان) به سوي اوست
اشاره به این که، موحد راستین و خدا پرست حقیقی جز تسلیم در برابر همه فرمانهاي خدا هیچ خط و برنامهاي ندارد.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 37 .... ص : 486
همان گونه (که بر اهل کتاب و پیامبران » : (آیه 37 )- قرآن همچنان مسائل مربوط به نبوت را دنبال میکند، در این آیه میفرماید
وَ کَذلِکَ ) « پیشین کتاب آسمانی فرستادیم) این قرآن را نیز بر تو نازل کردیم در حالی که مشتمل بر احکام روشن و آشکار است
أَنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِیا).
این است که احکامش واضح و آشکار و جاي سوء استفاده و تعبیرهاي مختلف ندارد. « عربی » منظور از توصیف قرآن به صفت
ص: 487
بعد با لحنی تهدید آمیز و قاطع، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، میگوید:
و اگر از هوي و هوسهاي آنها بعد از آن که آگاهی بر تو آمده پیروي کنی (به کیفر الهی مجازات خواهی شد و) هیچ کس در »
وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ ) « برابر خدا قدرت حمایت از تو و نگهداریت را نخواهد داشت
وَ لا واقٍ).
گرچه احتمال انحراف، مسلما در پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با آن مقام عصمت و معرفت و آگاهی وجود نداشته، اما این تعبیر
روشن میسازد که خدا با هیچ کس ارتباط خصوصی و به اصطلاح خویشاوندي ندارد، و حتی اگر پیامبر، مقامش والا است به
خاطر تسلیم و عبودیت و ایمان و استقامت اوست.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 38 .... ص : 487
(آیه 38 )- این آیه در حقیقت پاسخی است به ایرادات مختلفی که دشمنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله داشتند از جمله این که:
گروهی میگفتند مگر پیامبر ممکن است از جنس بشر باشد، و همسر اختیار کند و فرزندانی داشته باشد، قرآن به آنها پاسخ
میگوید:
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ ) « ما پیش از تو پیامبران بسیاري فرستادیم و براي آنها همسران و فرزندان قرار دادیم » این امر تازهاي نیست
قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّیَّۀً).
صفحه 390 از 529
دیگر این که آنها انتظار دارند که هر معجزهاي را پیشنهاد میکنند و هر چه هوي و هوسشان اقتضا میکند انجام دهی- چه ایمان
وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ ) « هیچ پیامبري نمیتواند معجزهاي جز به فرمان خداوند بیاورد » : بیاورند یا نیاورند- ولی آنها باید بدانند
بِآیَۀٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
سومین ایراد این بود که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله آمده و احکامی از تورات یا انجیل را دگرگون ساخته.
تا بشریت به مرحله بلوغ نهایی برسد « براي هر زمانی حکم و قانونی مقرر شده » : آیه در آخرین جمله خود به آنها پاسخ میگوید که
و آخرین فرمان صادر شود (لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ).
بنابراین جاي تعجب نیست که یک روز تورات را نازل کند، و روز دیگر انجیل را، و سپس قرآن را، چرا که بشریت در زندگی
متحول و متکامل خود، نیاز به ص: 488
برنامههاي متفاوت و گوناگونی دارد.
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 39 .... ص : 488
(آیه 39 )- این آیه به منزله تأکید و استدلالی است بر آنچه در ذیل آیه قبل گفته شد و آن این که هر حادثه و هر حکم و فرمانی،
خداوند هر چیزي را » زمان معینی دارد و اگر میبینی بعضی از کتاب آسمانی جاي بعض دیگر را میگیرند به خاطر آن است که
بخواهد محو میکند (همان گونه که به مقتضاي اراده و حکمت خویش) اموري را اثبات مینماید، و کتاب اصلی و ام الکتاب نزد
یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ). ) « اوست
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 40 .... ص : 488
اشاره
(آیه 40 )- سر انجام به عنوان تأکید بیشتر در مورد مجازاتهایی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله وعده میداد و آنها انتظارش را
و اگر پارهاي از آنچه را به آنها وعده دادیم » : میکشیدند و حتی ایراد میکردند که چرا این وعدههاي تو عملی نمیشود، میفرماید
(از پیروزي تو و شکست آنها و رهایی پیروان تو و اسارت پیروان آنها) در دوران حیاتت به تو نشان دهیم و یا تو را پیش از آن که
وَ إِنْ ما ) « این وعدهها تحقق پذیرد از دنیا ببریم در هر صورت وظیفه تو ابلاغ رسالت است و وظیفه ما گرفتن حساب از آنهاست
نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ عَلَیْنَا الْحِسابُ).
لوح محو و اثبات و امّ الکتاب- .... ص : 488
یک قانون کلی را بیان میکند که در منابع مختلف اسلامی نیز به آن اشاره شده است، و آن «... یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ » جمله
این که: تحقق موجودات و حوادث مختلف جهان دو مرحله دارد: یکی مرحله قطعیت که هیچ گونه دگرگونی در آن راه ندارد (و
است که در این « مشروط » کتاب مادر شده است) و دیگري مرحله غیر قطعی به تعبیر دیگر ،« ام الکتاب » در آیه فوق از آن تعبیر به
مرحله دگرگونی در آن راه دارد، و از آن تعبیر به مرحله محو و اثبات میشود.
میشود، گویی در یکی از این دو لوح، آنچه نوشته شده است به « لوح محو و اثبات » و « لوح محفوظ » گاهی نیز از این دو، تعبیر به
صفحه 391 از 529
هیچ وجه دگرگونی در آن راه ندارد و کاملا محفوظ است و اما دیگري ممکن است، چیزي در آن نوشته شود برگزیده تفسیر
نمونه، ج 2، ص: 489
و سپس محو گردد و به جاي آن چیز دیگري نوشته شود.
قسمتی از حوادث حتمی است که حتما تحقق میپذیرد، و قسمت دیگري مشروط » : از امام باقر علیه السّلام چنین نقل شده که فرمود
به شرائطی است در نزد خدا که هر کدام را صلاح بداند مقدم میدارد و هر کدام را اراده کند محو میکند، و هر کدام را اراده
.« کند اثبات مینماید
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 41 .... ص : 489
(آیه 41 )- انسانها و جامعهها از میان میروند و خدا میماند: از آنجا که در آیات گذشته روي سخن با منکران رسالت پیامبر صلّی
اللّه علیه و آله بود در اینجا نیز همان بحث تعقیب شده است.
أَ) !؟« آیا ندیدند که ما پیوسته به سراغ زمین میآییم و از اطراف (و جوانب) آن کم میکنیم » نخست میگوید: این مغروران لجوج
وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها).
است، یعنی، آیا آنها به این واقعیت نمینگرند که پیوسته اقوام و تمدّنها و « اهل زمین » در اینجا « زمین » روشن است که منظور از
حکومتها در حال زوال و نابودي هستند؟
و این هشداري است به همه مردم اعم از نیک و بد حتی علماء و دانشمندان که ارکان جوامع بشري هستند و با از میان رفتن یک تن
حکومت و فرمان از آن خداست و » : آنها گاهی دنیایی به نقصان میگراید، هشداري است گویا و تکان دهنده! سپس اضافه میکند
وَ اللَّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ). ) « هیچ کس را یاراي ردّ احکام او یا جلوگیري از فرمان او نیست
وَ هُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ). ) « و او سریع الحساب است »
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 42 .... ص : 489
(آیه 42 )- در این آیه بحث فوق را ادامه میدهد و میگوید: تنها این گروه نیستند که با توطئهها و مکرها به مبارزه با تو برخاستهاند
وَ قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ). ) « آنها که پیش از این گروه بودند نیز چنین توطئهها و مکرها داشتند » بلکه
تمام » اما نقشههایشان نقش بر آب و توطئههایشان به فرمان خدا خنثی شد، چرا که او از همه کس به این مسائل آگاهتر است، بلکه
طرحها و نقشهها از آن ص: 490
فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً). ) « خداست
یَعْلَمُ ما تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ). ) « میداند هر کسی چه کاري میکند » اوست که از کار و بار هر کس آگاه است و
و سپس با لحنی تهدید گونه آنها را از پایان کارشان بر حذر میدارد و میگوید:
وَ سَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَی ) ؟« کافران به زودي خواهند دانست که پایان کار و سر انجام نیک و بد در سراي دیگر از آن کیست »
الدَّارِ).
سورة الرعد( 13 ): آیۀ 43 .... ص : 490
(آیه 43 )- در این آیه- همان گونه که این سوره در آغاز از نام قرآن و کتاب اللّه شروع شده- با تأکید بیشتري روي معجزه بودن
صفحه 392 از 529
وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا). ) « این کافران میگویند تو پیامبر نیستی » : قرآن، سوره رعد را پایان میدهد، میگوید
بگو: همین » هر روز بهانهاي میتراشند، هر زمان تقاضاي معجزهاي دارند و آخر کار هم باز میگویند تو پیامبر نیستی! در پاسخ آنها
قُلْ ) !« کافی است که دو کس میان من و شما گواه باشد یکی اللّه و دیگري کسانی که علم کتاب و آگاهی از قرآن نزد آنهاست
کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ).
هم خدا میداند که من فرستاده اویم، و هم آنها که از این کتاب آسمانی من یعنی قرآن آگاهی کافی دارند.
و این تأکیدي است مجدد بر اعجاز قرآن از جنبههاي مختلف.
« پایان سوره رعد »
ص: 491
سوره ابراهیم [ 14 ] .... ص : 491
اشاره
در باره « مدینه » نازل شده به استثناي آیات 28 و 29 ، که طبق گفته بسیاري از مفسران در « مکّه » این سوره داراي 52 آیه است که در
کشتگان مشرکان در بدر نازل گردیده است.
محتواي سوره: چنانکه از نام سوره پیداست، قسمتی از آن در باره قهرمان توحید ابراهیم بت شکن (بخش نیایشهاي او) نازل
گردیده است.
بخش دیگري از این سوره اشاره به تاریخ انبیاي پیشین همچون نوح، موسی و قوم عاد و ثمود، و درسهاي عبرتی که در آنها نهفته
است میباشد.
خلاصه این سوره مجموعهاي است از بیان اعتقادات و اندرزها و موعظهها و سرگذشتهاي عبرت انگیز اقوام پیشین و بیان هدف
رسالت پیامبران و نزول کتب آسمانی.
فضیلت تلاوت این سوره: .... ص : 491
کسی که سوره ابراهیم و حجر را بخواند، خداوند به تعداد هر یک از » : از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل شده است که فرمود
.« آنها که بت میپرستیدند و آنها که بت نمیپرستیدند، ده حسنه به او میبخشد
همان گونه که بارها گفتهایم پاداشهایی که در باره تلاوت سورههاي قرآن وارد شده پاداشی است در برابر خواندن توأم با اندیشه و
سپس عمل.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 1 .... ص : 491
(آیه 1)- بیرون آمدن از ظلمتها به نور: این سوره همانند بعضی دیگر از ص: 492
سورههاي قرآن با حروف مقطعه شروع شده است. نکتهاي که تذکر آن را در اینجا لازم میدانیم این است که از 29 سورهاي که با
حروف مقطعه آغاز شده، درست در 24 مورد از آنها بلافاصله سخن از قرآن مجید به میان آمده است که نشان میدهد پیوندي
صفحه 393 از 529
میان این دو یعنی حروف مقطعه و قرآن برقرار است، و ممکن است خداوند بخواهد با این بیان روشن کند که این کتاب بزرگ
تشکیل یافته و این « حروف الفبا » آسمانی با این محتواي پرعظمت که رهبري همه انسانها را به عهده دارد از مواد سادهاي به نام
نشانه اهمیت این اعجاز است.
الر). ) « الف، لام، راء » به هر حال بعد از ذکر حروف
کِتابٌ أَنْزَلْناهُ ) « این کتابی است که بر تو نازل کردیم به این منظور که مردم را از گمراهیها به سوي نور خارج کنی » : میفرماید
إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ).
بیرون ساختن از ظلمتها به » : در حقیقت تمام هدفهاي تربیتی و انسانی، معنوي و مادي نزول قرآن، در همین یک جمله جمع است
از ظلمت جهل به نور دانش، از ظلمت کفر به نور ایمان، از ظلمت ستمگري و ظلم به نور عدالت، از ظلمت فساد به نور !« نور
صلاح، از ظلمت گناه به نور پاکی و تقوا، و از ظلمت پراکندگی و تفرقه به نور وحدت.
و از آنجا که سر چشمه همه نیکیها، ذات پاك خداست، و شرط اساسی درك توحید، توجه به همین واقعیت است بلافاصله اضافه
بِإِذْنِ رَبِّهِمْ). ) « به اذن پروردگارشان (پروردگار مردم) میباشد » میکند: همه اینها
إِلی صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ). ) « به سوي راه خداوند عزیز و حمید » : سپس براي توضیح و تبیین بیشتر هدایت به سوي نور میفرماید
خداوندي که عزتش دلیل قدرت اوست، و حمید بودنش نشانه مواهب و نعمتهاي بیپایان او میباشد.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 2 .... ص : 492
همان خداوندي که آنچه در آسمان و زمین » : (آیه 2)- در این آیه به عنوان معرفی خداوند، درسی از توحید بیان کرده، میگوید
اللَّهِ الَّذِي ص: 493 ) « است از آن اوست
لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ)
.و در پایان آیه توجه به مسأله معاد- بعد از توجه به مبدأ- داده، میگوید:
رستاخیز (وَ وَیْلٌ لِلْکافِرِینَ مِنْ عَذابٍ شَدِیدٍ). « واي بر کافران از عذاب شدید »
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 3 .... ص : 493
(آیه 3)- و در این آیه بلافاصله کافران را معرفی میکند و با ذکر، سه قسمت از صفات آنها وضعشان را کاملا مشخص میسازد
بطوري که هر کس در اولین برخورد بتواند آنها را بشناسد.
الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ ) « آنها کسانی هستند که زندگی پست این جهان را بر زندگی آخرت مقدم میشمرند » : نخست میگوید
الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ).
و همه چیز حتی ایمان و حق را فداي منافع پست و شهوات و هوسهاي خود میسازند.
آنها » : سپس میگوید: آنها به این مقدار هم قانع نیستند بلکه علاوه بر گمراهی خودشان سعی در گمراه ساختن دیگران هم دارند
وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ). ) « (مردم را) از راه خدا باز میدارند
وَ یَبْغُونَها عِوَجاً). ) « سعی میکنند آن را دگرگون نشان دهند » بلکه علاوه بر آن
در حقیقت آنها هوسها را زینت میدهند، مردم را تشویق به گناه مینمایند، و از درستی و پاکی میترسانند. و با تمام قوا میکوشند
دیگران را همرنگ خود سازند و با افزودن خرافات، و انواع تحریفها، و ابداع سنتهاي زشت و کثیف به این هدف برسند.
صفحه 394 از 529
أُولئِکَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ). ) « این افراد (با داشتن این صفات و اعمال) در گمراهی بسیار دوري هستند » روشن است
همان گمراهی که بازگشتشان به راه حق بر اثر بعد و دوري مسافت به آسانی امکان پذیر نیست ولی اینها همه محصول اعمال خود
آنهاست!
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 4 .... ص : 493
(آیه 4)- در آیات گذشته سخن از قرآن مجید و اثرات حیاتبخش آن بود، در این آیه همین موضوع در بعد خاصی تعقیب شده و
آن وحدت لسان پیامبران و کتب آسمانی آنها با زبان نخستین قومی است که به سوي آنها مبعوث شدهاند. برگزیده تفسیر نمونه،
ج 2، ص: 494
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ). ) « و ما هیچ پیامبري را نفرستادیم مگر به زبان قوم خودش » : میفرماید
زیرا پیامبران در درجه اول با قوم خود، همان ملتی که از میان آنها برخاستهاند، تماس داشتند و نخستین شعاع وحی به وسیله پیامبران
بر آنها میتابید، و نخستین یاران و یاوران آنها از میان آنان برگزیده میشدند، بنابراین پیامبر باید به زبان آنها و لغت آنها سخن
لِیُبَیِّنَ لَهُمْ). ) « تا حقایق را به روشنی براي آنان آشکار سازد » بگوید
لذا دعوت پیامبران از طریق تبیین و روشنگري و تعلیم و تربیت با همان زبان معمولی و رایج صورت میگرفته است، نه از طریق
یک اثر مرموز و ناشناخته در قلبها.
بعد (از تبیین دعوت الهی براي آنها) خداوند هر کس را بخواهد گمراه میکند و هر کس را بخواهد هدایت » : سپس اضافه میکند
فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِي مَنْ یَشاءُ). ) « مینماید
اشاره به این که هدایت و ضلالت در نهایت امر، کار پیامبران نیست، کار آنها ابلاغ و تبیین است، این خداست که راهنمایی و
هدایت واقعی بندگانش را در دست دارد.
« و او عزیز حکیم است » : ولی براي این که تصور نشود معنی این سخن جبر و الزام و سلب آزادي بشر است، بلافاصله اضافه میکند
(وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
به مقتضاي عزت و قدرتش، بر هر چیز تواناست، اما به مقتضاي حکمتش بیجهت و بیدلیل کسی را هدایت و یا کسی را گمراه
نمیسازد، بلکه گامهاي نخستین با نهایت آزادي اراده در راه سیر الی اللّه از ناحیه بندگان برداشته میشود و سپس نور هدایت و
فیض حق بر قلب آنها میتابد.
همچنین آنها که با لجاجت و تعصب و دشمنی با حق و غوطهور شدن در شهوات و آلوده شدن به ظلم و ستم، شایستگی هدایت را
از خود سلب کردهاند، از فیض هدایت محروم، و در وادي ضلالت، گمراه میشوند. ص: 495
و به این ترتیب سر چشمه هدایت و ضلالت به دست خود ماست.
سورةابراهیم( 14 ): آیۀ 5 .... ص : 495
(آیه 5)- در این آیه به یکی از نمونههاي ارسال پیامبران در مقابل طاغوتهاي عصر خود به منظور خارج کردن آنان از ظلمتها به نور
و ما موسی را با آیات خود (معجزات گوناگون) فرستادیم و به او فرمان دادیم که قوم خودت را از ظلمات » : اشاره کرده، میفرماید
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ). ) !« به سوي نور بیرون آر
وَ ذَکِّرْهُمْ ) « ایام الهی و روزهاي خدا را به یاد قوم خود بیاور » : سپس به یکی از مأموریتهاي بزرگ موسی اشاره کرده، میفرماید
صفحه 395 از 529
بِأَیَّامِ اللَّهِ).
تمام روزهایی است که داراي عظمتی در تاریخ زندگی بشر است. « بِأَیَّامِ اللَّهِ »
هر روز که فصل تازهاي در زندگی انسانها گشوده، و درس عبرتی به آنها داده و ظهور و قیام پیامبري در آن بوده، یا طاغوت و
فرعون گردنکشی در آن به قعر درّه نیستی فرستاده شده، خلاصه هر روز که حق و عدالتی بر پا شده و ظلم و بدعتی خاموش گشته،
همه آنها از ایام اللّه است.
.« ایام اللّه، روز قیام مهدي موعود- عج- و روز رجعت و روز قیامت است » : در حدیثی از امام باقر علیه السّلام میخوانیم که فرمود
« در این سخن و در همه ایام اللّه، آیات و نشانههایی است براي هر انسان شکیبا و پراستقامت و شکرگزار » : در پایان آیه میفرماید
(إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ).
به این ترتیب افراد با ایمان نه در مشکلات و روزهاي سخت دست و پاي خود را گم میکنند، و تسلیم حوادث میشوند و نه در
روزهاي پیروزي و نعمت گرفتار غرور و غفلت میگردند.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 6 .... ص : 495
(آیه 6)- در این آیه به یکی از آن ایام اللّه و روزهاي درخشان و پرباري که در تاریخ بنی اسرائیل وجود داشته و ذکر آن تذکري
و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: نعمت خدا را متذکر » : براي مسلمانان است، اشاره کرده میگوید
وَ إِذْ قالَ ص: 496 ) « شوید آن زمان که شما را از چنگال آل فرعون رهایی بخشید
مُوسی لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَۀَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْجاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ)
همانها که شما را به بدترین وجهی عذاب میکردند، پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را (براي خدمت و کنیزي) زنده نگه ».
یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ). ) « میداشتند
و در طول تاریخ شیوه هر استعمارگري چنین بوده است که قسمتی از نیروهاي فعال و پرخاشگر و پرمقاومت را نابود میکردند، یا با
انواع اعتیادها و آلودگیها آنها را عملا بیاثر میساختند، و قسمت دیگري را تضعیف کرده و در مسیر منافع خود به کار
میانداختند.
وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ). ) « و در این آزمایش بزرگی از پروردگارتان براي شما بود »
ایام » نه تنها در مورد بنی اسرائیل که در مورد همه اقوام و ملتها، روز رسیدنشان به آزادي و استقلال و کوتاه شدن دست طاغوتها از
است. « اللّه
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 7 .... ص : 496
و (این را هم به خاطر بیاورید) که پروردگار شما اعلام کرد اگر شکر نعمتهاي مرا به جا آورید من » : (آیه 7)- سپس اضافه میکند
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَ کَرْتُمْ ) « بطور قطع نعمتهاي شما را افزون میکنم و اگر کفران کنید عذاب و مجازات من شدید است
لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ).
این آیه ممکن است دنباله کلام موسی به بنی اسرائیل باشد و نیز ممکن است یک جمله مستقل و خطاب به مسلمانان بوده باشد،
ولی به هر حال از نظر نتیجه چندان تفاوت ندارد و به عنوان درسی سازنده براي ما در قرآن مجید آمده است.
شکر مایه فزونی نعمت و کفر موجب فناست- بدون شک خداوند در برابر نعمتهایی که به ما میبخشد نیازي به شکر ما ندارد، و
صفحه 396 از 529
اگر دستور به شکرگزاري داده آن هم موجب نعمت دیگري بر ما و یک مکتب عالی تربیتی است.
حقیقت شکر تنها تشکر زبانی نیست، بلکه شکر داراي سه مرحله است نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده
نعمت کیست؟ این توجه و ایمان و آگاهی پایه اول شکر است، و از آن که بگذریم مرحله زبان فرا ص:
497
میرسد، ولی از آن بالاتر مرحله عمل است، شکر عملی آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتی براي چه هدفی به ما داده شده
است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کردهایم.
روشن میشود، چرا که هرگاه انسانها نعمتهاي خدا را درست در همان هدفهاي واقعی « فزونی نعمت » و « شکر » و از اینجا رابطه میان
نعمت صرف کردند، عملا ثابت کردهاند که شایسته و لایقاند و این لیاقت و شایستگی سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر میگردد.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 8 .... ص : 497
(آیه 8)- این آیه تأیید و تکمیلی است براي بحث شکرگزاري و کفران که در آیه قبل گذشت، و آن در ضمن سخنی از زبان
و موسی به بنی اسرائیل یادآور شد که اگر شما و تمام مردم روي زمین کافر شوید (و » : موسی بن عمران نقل شده است، میفرماید
وَ قالَ مُوسی إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی ) « نعمت خدا را کفران کنید هیچ زیانی به او نمیرسانید) چرا که او بینیاز و ستوده است
الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ).
در حقیقت شکر نعمت و ایمان آوردن به خدا مایه افزونی نعمت شما و تکامل و افتخار خودتان است و گر نه خداوند آنچنان
بینیاز است که اگر تمام کائنات کافر گردند، بر دامان کبریایی او گردي نمینشیند.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 9 .... ص : 497
(آیه 9)- سپس به سرنوشت گروههایی از اقوام گذشته در طی چندین آیه میپردازد، همانها که در برابر نعمتهاي الهی راه کفران را
پیش گرفتند، و در برابر دعوت رهبران الهی به مخالفت و کفر برخاستند و منطق آنان و سر انجام کار آنها را شرح میدهد تا
أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذِینَ ) ؟« آیا خبر کسانی که قبل از شما بودند به شما نرسیده » : تأکیدي باشد بر آنچه در آیه قبل گفته شد، میفرماید
مِنْ قَبْلِکُمْ).
این جمله ممکن است دنباله گفتار موسی بوده باشد که در آیه قبل آمده، و ممکن است بیان مستقلی از ناحیه قرآن خطاب به
مسلمانان باشد، و از نظر نتیجه تفاوت چندانی ندارد.
اقوامی همچون قوم نوح و عاد و ثمود و آنها که بعد از ص: 498 » : سپس اضافه میکند
قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ). ) « آنان بودند
و از اخبار آنها کسی غیر او آگاه نیست (لا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ). « همانها که جز خدا آنان را نمیشناسد »
پیامبرانشان با دلائل روشن به سوي آنها آمدند ولی آنها (از سر تعجب » : سپس به عنوان توضیحی در زمینه سرگذشت آنها میگوید
جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا ) « و انکار) دست بر دهان گذاشتند و گفتند: ما به آنچه شما به خاطر آن فرستاده شدهاید کافریم
أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ).
و با این شک و تردید چگونه امکان دارد، « ما در باره آنچه شما ما را به سوي آن دعوت میکنید، شک و تردید داریم » چرا که
دعوت شما را بپذیریم! (وَ إِنَّا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُرِیبٍ).
صفحه 397 از 529
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 10 .... ص : 498
(آیه 10 )- آیا در خدا شک است؟ از آنجا که در آیه قبل گفتار مشرکان و کافران را در زمینه عدم ایمانشان که استناد به شک و
تردید کرده بودند بیان شده، در این آیه بلافاصله با دلیل روشنی که در عبارت کوتاهی آمده شک آنها را نفی میکند و چنین
قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اللَّهِ ) !؟« پیامبرانشان به آنان گفتند: آیا در وجود خدایی که آفریننده آسمانها و زمین است شکی است » : میگوید
شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
اشاره به شکافتن توده ابتدایی ماده جهان باشد که در علوم روز میخوانیم که مجموع ماده عالم، یک واحد به « فاطِرِ » ممکن است
هم پیوسته بود سپس شکافته شد و کرات آشکار گشت.
به هر حال قرآن در اینجا مانند غالب موارد دیگر براي اثبات وجود خدا و صفات او تکیه بر نظام عالم هستی و آفرینش آسمانها و
زمین میکند.
سپس به پاسخ دومین ایراد منکران میپردازد که ایراد به مسأله رسالت پیامبران است، میفرماید: این مسلم است که آفریدگار دانا و
از شما (با فرستادن پیامبران) دعوت میکند تا از گناه و آلودگیها پاکتان » حکیم، هرگز بندگانش را بدون رهبر، رها نمیکنند، بلکه
یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ). ص: 499 ) « سازد و گناهانتان را ببخشد
تا راه تکامل خویش را بپیمایید و حد اکثر بهره لازم را از این زندگی ببرید (وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلی !« و تا موعد مقرّري شما را باقی گذارد »
أَجَلٍ مُسَ  می).
در حقیقت دعوت پیامبران براي دو هدف بوده، یکی آمرزش گناهان و دیگري ادامه حیات تا زمان مقرر که این دو در واقع علت و
معلول یکدیگرند، چه این که جامعهاي میتواند به حیات خود ادامه دهد که از گناه و ظلم پاك باشد.
ولی با این همه باز کفار لجوج این دعوت حیاتبخش که آمیخته با منطق روشن توحید بود نپذیرفتند و با بیانی که آثار لجاجت و
قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ ) !« پاسخ گفتند: شما جز بشري مثل ما نیستید » عدم تسلیم در برابر حق از آن میبارید، به پیامبران خود چنین
مِثْلُنا).
تُرِیدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا). ) « شما میخواهید ما را از آنچه نیاکان ما میپرستیدند بازدارید » به علاوه
فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِینٍ). ) « شما دلیل روشنی براي ما بیاورید » از همه اینها گذشته
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 11 .... ص : 499
(آیه 11 )- تنها بر خدا توکل کنید! در این آیه و آیه بعد پاسخ پیامبران را از بهانه جوییهاي مخالفان لجوج که در آیات گذشته
آمده میخوانیم.
پیامبرانشان به آنها گفتند: مسلما ما تنها بشري همانند شما هستیم، ولی » ، در مقابل ایراد آنها که میگفتند: چرا از جنس بشر هستید
و موهبت رسالت را به آنها میبخشد (قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ « خدا بر هر کس از بندگانش بخواهد منت میگذارد
وَ لکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
سپس به پاسخ سؤال سوم میپردازد بیآنکه از ایراد دوم پاسخ گوید. گویی ایراد دوم آنها در زمینه استناد به سنت نیاکان آنقدر
سست و بیاساس بوده که هر انسان عاقلی با کمترین تامّل جواب آن را میفهمد، به علاوه در آیات دیگر قرآن، پاسخ این سخن
داده شده است.
آري! در پاسخ سؤال سوم چنین میگوید که آوردن معجزات، کار ما نیست که به صورت یک خارق العادهگر، گوشهاي بنشینیم و
صفحه 398 از 529
هر کس به میل خودش ص: 500
ما نمیتوانیم معجزهاي جز به فرمان خدا » : معجزهاي پیشنهاد کند و مسأله خرق عادت تبدیل به یک بازیچه بیارزش شود، بلکه
وَ ما کانَ لَنا أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْطانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ). ) « بیاوریم
به علاوه هر پیامبري حتی بدون تقاضاي مردم به اندازه کافی اعجاز نشان میدهد تا سند اثبات حقانیت او گردد.
سپس براي این که پاسخ قطعی به تهدیدهاي گوناگون بهانه جویان نیز بدهند با این جمله موضع خود را مشخص میساختند و
همان خدایی که قدرتها در برابر قدرتش ناچیز و بیارزش است (وَ عَلَی « همه افراد با ایمان باید تنها بر خدا تکیه کنند » : میگفتند
اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 12 .... ص : 500
(آیه 12 )- بعد به استدلال روشنی براي مسأله توکل، پرداخته و میگفتند:
توکل نکنیم (و در همه مشکلات به او پناه نبریم؟ چرا ما از قدرتهاي پوشالی و تهدیدها بترسیم) در حالی که او ما « اللّه » چرا ما بر »
وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا). ) « را به راههاي سعادتمان هدایت کرده
بطور قطع، ما در برابر » و سپس چنین ادامه میدادند: اکنون که تکیه گاه ما خداست، تکیه گاهی شکست ناپذیر مافوق همه چیز
وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا). ) « تمام آزار و اذیتهاي شما ایستادگی و شکیبایی خواهیم کرد
وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ ) « و همه توکل کنندگان باید تنها بر اللّه توکل کنند » : و بالاخره گفتار خود را با این سخن پایان میدادند که
الْمُتَوَکِّلُونَ).
این است که در برابر عظمت مشکلات، انسان احساس حقارت و ضعف نکند، بلکه با اتکاي بر قدرت بیپایان « توکل » منظور از
خداوند، خود را پیروز و فاتح بداند، و به این ترتیب توکل امید آفرین، نیروبخش و تقویت کننده، و سبب فزونی پایداري و مقاومت
است.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 13 .... ص : 500
(آیه 13 )- برنامه و سرنوشت جباران عنید: همان گونه که راه و رسم افراد بیمنطق است، هنگامی که به ضعف و ناتوانی گفتار و
عقیده خود آگاه شدند، استدلال را رها کرده، و تکیه به زور و قدرت و قلدري میکنند در اینجا نیز ص:
501
کافران (لجوج و بهانهجو)، به » . میخوانیم هنگامی که پیامبران منطق متین و رساي خود را- که در آیات قبل گذشت- بیان کردند
پیامبران خود گفتند: سوگند یاد میکنیم که شما را از سرزمینمان خارج میسازیم، مگر این که به آیین ما (و بت پرستی) باز
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا). ) !« گردید
این مغروران بیخبر، گویی همه سرزمینها را مال خود میدانستند و براي پیامبرانشان حتی به اندازه یک شهروند حق قائل نبودند و
سرزمین ما!) در حالی که خداوند زمین و تمام مواهبش را براي صالحان آفریده است. ) « أَرْضِنا » : لذا میگفتند
در این حال، پروردگار (به پیامبران دلداري و اطمینان خاطر میداد و) به آنها وحی فرستاد که: ما ظالمان را » : سپس اضافه میکند
فَأَوْحی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ). ) « هلاك میکنیم
بنابراین از این تهدیدها هرگز نترسید و کمترین سستی در اراده آهنین شما راه نیابد.
صفحه 399 از 529
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 14 .... ص : 501
(آیه 14 )- و از آنجا که منکران ستمگر، پیامبران را تهدید به تبعید از سرزمینشان میکردند خداوند در مقابل به آنها چنین وعده
وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ). ) « و شما را در زمین بعد از (نابودي) آنها سکونت خواهیم داد » : میدهد که
ولی این (موفقیت و پیروزي نصیب همه کس نمیشود بلکه) براي کسی است که از مقام (عدالت) من بترسد (و احساس مسؤولیت »
و آن را جدّي تلقی کند (ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامِی وَ خافَ وَعِیدِ). « کند) و از عذاب من بیمناك باشد
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 15 .... ص : 501
(آیه 15 )- و در این هنگام که پیامبران کارد به استخوانشان رسیده بود و تمام وظیفه خود را در برابر قوم خویش انجام داده بودند و
آنها که باید ایمان بیاورند ایمان آورده و بقیه در کفر پافشاري داشتند و مرتبا رسولان را تهدید میکردند، در این موقع آنها از
وَ اسْتَفْتَحُوا). ) « تقاضاي فتح و پیروزي (بر کفّار) کردند » خداوند
خداوند هم دعاي این مجاهدان راستین را به هدف اجابت رسانید ص: 502
وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ). ) « و (سر انجام) هر گردنکش منحرفی نومید و نابود شد »
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 16 .... ص : 502
(آیه 16 )- سپس به نتیجه کار این جباران عنید از نظر مجازاتهاي جهان دیگر در ضمن دو آیه به پنج موضوع اشاره میکند:
مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ). ) « به دنبال این نومیدي و خسران- و یا به دنبال چنین کسی- جهنم و آتش سوزان خواهد بود » -1
وَ یُسْقی مِنْ ماءٍ صَدِیدٍ). ) !« و از آب بدبوي متعفّنی نوشانده میشود » -2
چرکی است که میان پوست و گوشت جمع میشود یعنی از یک آب بدبوي متعفن بدمنظره همانند چرك و خون به او « صدید »
مینوشانند.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 17 .... ص : 502
به زحمت جرعه جرعه آن را » (آیه 17 )- سوم: این مجرم گناهکار و جبار عنید، هنگامی که خود را در برابر چنین نوشابهاي میبیند
بلکه به اجبار در حلق او میریزند (یَتَجَرَّعُهُ وَ لا یَکادُ یُسِیغُهُ). « سر میکشد، و هرگز مایل نیست آن را بیاشامد
از هر سو مرگ به سوي او میآید ولی با این همه هرگز » -4 آنقدر وسائل عذاب و شکنجه و ناراحتی براي او فراهم میگردد که
تا مجازات زشتیهاي اعمال خود را ببیند (وَ یَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ما هُوَ بِمَیِّتٍ). « نمیمیرد
وَ) « و به دنبال آن عذاب شدیدي است » : -5 و با این که تصور میشود مجازاتی برتر از اینها که گفته شد نیست، باز اضافه میکند
مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِیظٌ).
و به این ترتیب آنچه از شدت مجازات و کیفر در فکر آدمی بگنجد و حتی آنچه نمیگنجد در انتظار این ستمگران خودخواه و
جباران بیایمان و گنهکار است، و اینها نتیجه و اثر طبیعی اعمال خود انسانهاست، بلکه تجسمی است از کارهاي آنان در سراي
دیگر که هر عملی به صورت مناسب خود مجسم میشود.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 18 .... ص : 502
صفحه 400 از 529
(آیه 18 )- خاکستري بر سینه تندباد! در این آیه مثل بسیار رسایی براي اعمال افراد بیایمان بیان شده که بحث آیات گذشته را در
اعمال کسانی که به پروردگارشان کافر شدند همچون خاکستري است در مقابل » : زمینه عاقبت کار کفار تکمیل کرده، میفرماید
، مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ). برگزیده تفسیر نمونه، ج 2 ) !« تندباد در یک روز توفانی
ص: 503
همه اعمال آنهاست حتی اعمال ظاهرا خوبشان که در باطن رنگ شرك و بت پرستی داشت. « أَعْمالُهُمْ » منظور از
همان گونه که خاکستر در برابر تندباد، آن هم در یک روز طوفانی آنچنان پراکنده میشود که هیچ کس قادر بر جمع آن نیست،
و همگی بر باد میرود و « توانایی ندارند که چیزي از اعمالی را که انجام دادهاند به دست آورند » همین گونه منکران حق
دستهایشان خالی میماند (لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلی شَیْءٍ).
ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ). ) « و این همان گمراهی دور و دراز است »
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 19 .... ص : 503
(آیه 19 )- آفرینش براساس حق است: به دنبال بحث از باطل در آیه قبل و این که همچون خاکستر پراکنده و بیقرار است که دائما
با وزش باد از نقطهاي به نقطه دیگر منتقل میشود، در این آیه سخن از حق و استقرار آن به میان آمده است.
آیا ندیدي که خداوند » : روي سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به عنوان الگویی براي همه حق طلبان جهان کرده، میگوید
آسمانها و زمین را به حق آفریده است؟ (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
است. و در اینجا ساختمان عالم آفرینش، آسمان و زمین، همگی نشان میدهد که در آفرینش « مطابقت و هماهنگی » به معنی « حقّ »
آنها، نظام و حساب و حکمت و هدفی بوده است، نه خداوند به آفرینش آنها نیاز داشته و نه کمبودي را با آن میخواهد در ذات
خود برطرف سازد چرا که او بینیاز از همه چیز است.
اگر اراده کند شما را میبرد و خلق » : سپس اضافه میکند دلیل بر این که نیازي به شما و ایمان آوردن شما ندارد این است که
إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ). ) « تازهاي (به جاي شما) میآورد
خلقی که همه ایمان داشته باشند و هیچ یک از کارهاي نادرست شما را انجام ندهند.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 20 .... ص : 503
وَ ما ذلِکَ عَلَی اللَّهِ بِعَزِیزٍ). ) « و این کار براي خدا به هیچ وجه مشکل نیست » -( (آیه 20
اگر شما ص: 504 » : 133 میخوانیم - شاهد این سخن آن که در سوره نساء آیه 131
کافر شوید (به خدا زیانی نمیرساند) چرا که آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست و خداوند بینیاز و شایسته ستایش است
.« ... هرگاه بخواهد شما را اي مردم میبرد و گروه دیگري میآورد، و خداوند بر این کار تواناست
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 21 .... ص : 504
(آیه 21 )- در چند آیه قبل اشارهاي به مجازات سخت و دردناك منحرفان لجوج و بیایمان شده بود در اینجا همین معنی را تعقیب
و تکمیل میکند.
صفحه 401 از 529
و در قیامت همه آنها (جباران و ظالمان و کافران اعم از تابع و متبوع، پیرو و پیشوا) در پیشگاه خداوند ظاهر » : نخست میگوید
وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِیعاً). ) « میشوند
در این هنگام ضعفاء (یعنی پیروان نادانی که با تقلید کور کورانه، خود را به وادي ضلالت افکندند) به مستکبران (و رهبران » و
گمراه) میگویند: ما پیروان شما بودیم آیا (اکنون که به خاطر رهبري شما به این همه عذاب و بلا گرفتار شدهایم) حاضرید شما
فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ ) ؟« سهمی از عذاب الهی را بپذیرید و از ما بردارید
مِنْ شَیْءٍ).
« اگر خدا ما را (به سوي نجات از این کیفر و عذاب) هدایت میکرد ما هم شما را راهنمایی میکردیم » : اما آنها بلافاصله میگویند
(قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَیْناکُمْ).
بر ما یکسان است چه بیتابی و جزع کنیم و چه صبر و شکیبایی، راه نجاتی براي » ، ولی افسوس که کار از این حرفها گذشته است
سَواءٌ عَلَیْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِیصٍ). ) « ما وجود ندارد
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 22 .... ص : 504
(آیه 22 )- گفتگوي صریح شیطان و پیروانش! در این آیه به صحنه دیگري از مجازاتهاي روانی جباران و گنهکاران و پیروان
و شیطان هنگامی که کار حساب بندگان صالح و غیر صالح پایان پذیرفت (و هر » : شیاطین در روز رستاخیز پرداخته چنین میگوید
کدام به سرنوشت و پاداش و کیفر قطعی خود رسیدند) به پیروان خود چنین میگوید: خداوند به شما وعده حق داد و من نیز به شما
وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِ یَ ) « وعده دادم (وعدهاي پوچ و بیارزش چنانکه خودتان میدانستید) سپس از وعدههاي خود تخلف جستم
الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ ص: 505
فَأَخْلَفْتُکُمْ)
.و به این ترتیب شیطان نیز با سایر مستکبرانی که رهبران راه ضلالت بودند هم آواز شده و تیرهاي ملامت و سرزنش خود را به این
پیروان بدبخت نشانهگیري میکند.
من بر شما تسلط و اجبار و الزامی نداشتیم، تنها این بود که از شما دعوت کردم، شما هم با میل و اراده خود » : و بعد اضافه میکند
وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی). ) « پذیرفتید
که چرا دعوت شیطنت آمیز و ظاهر الفساد مرا پذیرفتید (فَلا « بنابراین مرا هرگز سرزنش نکنید، بلکه خویشتن را سرزنش کنید »
تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ).
نه من میتوانم (در برابر حکم قطعی و مجازات پروردگار) به فریاد شما برسم و » خودتان کردید که لعنت بر خودتان باد! به هر حال
ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ). ) « نه شما میتوانید فریادرس من باشید
من اکنون (اعلام میکنم که) از شرك شما در باره خود که از قبل داشتید (و این که اطاعت مرا هم ردیف اطاعت خدا قرار دادید) »
إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ). ) « بیزارم و کافرم
هم مرا بدبخت کرد و هم شما را، همان بدبختی و بیچارگی که راهی براي اصلاح و « شرك در اطاعت » اکنون فهمیدم که این
جبران آن وجود ندارد.
إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ). ) « براي ستمکاران قطعا عذاب دردناکی است » بدانید
از این آیه به خوبی استفاده میشود که وسوسههاي شیطان هرگز اختیار و آزادي اراده را از انسان نمیگیرد بلکه او یک دعوت
کننده بیش نیست، و این انسانها هستند که با اراده خودشان دعوت او را میپذیرند.
صفحه 402 از 529
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 23 .... ص : 505
(آیه 23 )- در این آیه به دنبال بیان حال جباران عنید و بیایمان و سرنوشت دردناك آنها، به ذکر حال مؤمنان و سر انجام آنها
و آنها را که ص: 506 » : پرداخته، میگوید
وَ أُدْخِلَ ) « ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به باغهاي بهشت وارد میکنند باغهایی که نهرها از زیر درختانش جاري است
الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
خالِدِینَ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ). ) « جاودانه به اذن پروردگارشان در آن (باغهاي بهشت) میمانند »
تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ). ) « و تحیت آنان در آنجا سلام است »
سلامت از هرگونه ناراحتی و گزند روحی و جسمی.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 24 .... ص : 506
(آیه 24 )- شجره طیبه و شجره خبیثه: در اینجا صحنه دیگري از تجسم حق و باطل، کفر و ایمان، طیب و خبیث را ضمن یک مثال
جالب و بسیار عمیق و پرمعنی بیان کرده، و بحثهاي آیات گذشته را که در این زمینه بود تکمیل میکند.
أَ لَمْ تَرَ ) ؟« آیا ندیدي چگونه خدا مثالی براي کلام پاکیزه زده، و آن را به شجره طیبه و پاکی تشبیه کرده است » : نخست میفرماید
کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَۀً طَیِّبَۀً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَۀٍ).
سپس به ویژگیهاي این شجره طیّبه (درخت پاکیزه و پربرکت) میپردازد و به تمام ابعاد آن ضمن عبارات کوتاهی اشاره میکند.
نه بیروح، و نه جامد و بیحرکت. « شجره » -1 موجودي است داراي رشد و نمو
از هر نظر، میوهاش شکوفه و گلشن و نسیمی که از آن برمیخیزد همه پاکیزه است. « طیب » -2 این درخت پاك است و
-3 این شجره داراي نظام حساب شدهاي است ریشهاي دارد و شاخهها و هر کدام مأموریت و وظیفهاي دارند.
بطوري که توفانها و تند بادها نمیتواند آن را از جا برکند (أَصْلُها ثابِتٌ). « اصل و ریشه آن ثابت و مستحکم است » -4
-5 شاخههاي این شجره طیبه در یک محیط پست و محدود نیست بلکه بلند آسمان جایگاه اوست، این شاخهها سینه هوا را شکافته
و در آن فرو رفته، آري ص: 507
وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ). ) « شاخههایش در آسمان است »
روشن است هر قدر شاخهها برافراشتهتر باشند از آلودگی گرد و غبار زمین دورترند و میوههاي پاکتري خواهند داشت.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 25 .... ص : 507
میوه خود را » (آیه 25 )- ششم: این شجره طیبه شجرهاي پربار است نه همچون درختانی که میوه و ثمري ندارند بنابراین مولد است و
تُؤْتِی أُکُلَها). ) « میدهد
که دست به سوي شاخههایش دراز کنی محروم بر « در هر زمان » -7 اما نه در یک فصل یا دو فصل، بلکه در هر فصل، یعنی
نمیگردي (کُلَّ حِینٍ).
این میوه را به « و به اذن پروردگارش » -8 میوه دادن او نیز بیحساب نیست بلکه مشمول قوانین آفرینش است و طبق یک سنت الهی
همگان ارزانی میدارد (بِإِذْنِ رَبِّها).
صفحه 403 از 529
اکنون درست بیندیشیم و ببینیم این ویژگیها و برکات را در کجا پیدا میکنیم؟
مسلما در کلمه توحید و محتواي آن، و در یک انسان موحد و با معرفت.
مردان بزرگ و با ایمان این کلمات طیبه پروردگار، حیاتشان مایه برکت است، مرگشان موجب حرکت، آثار آنها و کلمات و
سخنانشان و شاگردان و کتابهایشان و تاریخ پرافتخارشان، و حتی قبرهاي خاموششان همگی الهام بخش است و سازنده و تربیت
کننده.
وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ). ) « خداوند براي مردم مثلهایی میزند شاید متذکر شوند » آري
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 26 .... ص : 507
شجره » (آیه 26 )- و از آنجا که یکی از بهترین راهها براي تفهیم مسائل استفاده از روش مقابله و مقایسه است بلافاصله نقطه مقابل
مثل کلمه خبیثه و ناپاك همانند درخت خبیث و ناپاك و بیریشه است که از روي زمین کنده شده » را چنین بیان میکند: اما « طیبه
وَ مَثَلُ کَلِمَ ۀٍ خَبِیثَۀٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَۀٍ اجْتُثَّتْ مِنْ ) « (و در برابر طوفانها هر روز به گوشهاي پرتاب میشود و) قرار و ثباتی براي آن نیست
فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ).
قرآن با تفصیل سخن میگوید و اما به ص: 508 « شجره طیّبه » جالب این که در وصف
با یک جمله کوتاه از آن میگذرد. « شجره خبیثه » هنگام شرح
« مبغوض » به همه خصوصیات بپردازد اما هنگامی که به ذکر « محبوب » این یک نوع لطافت بیان است که انسان در مورد ذکر
میرسد با یک جمله کوبنده از آن بگذرد!
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 27 .... ص : 508
« ناپاك » و « هر پاك » و بطور کلی « کافر » و « مؤمن » و « کفر » و « ایمان » (آیه 27 )- از آنجا که در آیات گذشته در دو مثال گویا، حال
تجسم یافت، در این آیه به نتیجه کار و سرنوشت نهایی آنها میپردازد.
خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند به خاطر گفتار و اعتقاد ثابت و پایداریشان ثابت قدم میدارد هم در این » : نخست میگوید
و برزخ که امکان لغزش کم و بیش در آن وجود دارد (یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ « جهان و هم در جهان دیگر
الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ).
چرا که ایمان آنها یک ایمان سطحی و متزلزل و شخصیت آنها یک شخصیت کاذب و متلون نبوده است.
در اینجا در برابر مشکلات و وسوسهها، در ایمان و پاکی ثابت میمانند و دامانشان از ننگ آلودگیها مبرّا خواهد بود، و در آنجا در
نعمتهاي بیپایان خدا جاودان خواهند ماند.
وَ یُضِلُّ اللَّهُ ) « و خداوند ظالمان را گمراه میسازد و خدا هر چه بخواهد انجام میدهد » : سپس به نقطه مقابل آنها پرداخته، میگوید
الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ).
بارها گفتهایم هر جا سخنی از هدایت و ضلالت است و به خدا نسبت داده میشود، گامهاي نخستین آن از ناحیه خود انسان برداشته
شده است، کار خدا همان تأثیري است که در هر عمل آفریده، و نیز کار خدا اعطاء مواهب و نعمتها یا سلب نعمتهاست که به
مقتضاي شایستگی و عدم شایستگی افراد مقرر میدارد.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 28 .... ص : 508
صفحه 404 از 529
در آن به « شجره خبیثه » (آیه 28 )- سر انجام کفران نعمتها: در اینجا روي سخن به پیامبر است و در حقیقت ترسیمی از یکی از موارد
چشم میخورد. ص: 509
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً). ) « آیا ندیدي کسانی را که نعمت خدا را تبدیل به کفران کردند » : نخست میفرماید
وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ). ) « و سر انجام قوم خود را به دار البوار و سرزمین هلاکت و نیستی فرستادند »
اینها همان ریشههاي شجره خبیثه و رهبران کفر و انحرافند.
گرچه مفسران گاهی این نعمت را به وجود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تفسیر کردهاند، و گاهی به ائمه اهل بیت علیهم السّلام و
و گاهی همه کفار عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله معرفی نمودهاند، « بنی مغیره » و « بنی امیه » کفران کنندگان این نعمت را گاهی
ولی مسلما مفهوم آیه وسیع است و اختصاص به گروه معینی ندارد و همه کسانی را که نعمتی از نعمتهاي خدا را کفران کرده و از
آن سوء استفاده کنند شامل میشود.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 29 .... ص : 509
جهنم است که در شعلههاي سوزانش فرو میروند و بدترین » : را چنین تفسیر میکند « دار البوار » (آیه 29 )- قرآن سپس
جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ). ) « قرارگاههاست
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 30 .... ص : 509
و آنها براي خدا » : (آیه 30 )- در این آیه به یکی از بدترین انواع کفران نعمت که آنها مرتکب میشدند اشاره کرده، میگوید
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ). ) « شریکهایی قرار دادند تا (مردم را به این وسیله) از راه او گمراه سازند
و چند روزي در سایه این شرك و کفر و منحرف ساختن افکار مردم از آیین و طریق حق بهرهاي از زندگی مادي و ریاست و
حکومت بر مردم ببرند.
به آنها بگو: (از این زندگی دنیا و بیارزش مادي) بهره بگیرید اما (بدانید) سر انجام کار شما به سوي آتش (دوزخ) » ! اي پیامبر
قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَی النَّارِ). ) « است
با این که نه این زندگی شما زندگی است که بدبختی است و نه این ریاست و حکومت شما ارزشی دارد که تبهکاري و دردسر و
مصیبت است.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 31 .... ص : 509
(آیه 31 )- عظمت انسان از دیدگاه قرآن: در تعقیب آیات گذشته که از برنامه مشرکان و کسانی که کفران نعمتهاي الهی کردند
سخن میگفت، در اینجا ص: 510
سخن از برنامه بندگان راستین و نعمتهاي بیانتهاي اوست که بر مردم نازل شده.
به بندگان من که ایمان آوردهاند بگو: نماز را بر پاي دارند و از آنچه به آنها روزي دادهایم در پنهان و آشکار » : نخست میگوید
قُلْ لِعِبادِيَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِ  را وَ عَلانِیَۀً). ) « انفاق کنند
چرا که ایمان در صورتی ریشهدار است که در عمل متجلّی شود و انسان را از یک سو به خدا نزدیک کند و از سوي دیگر به
صفحه 405 از 529
نه با مال میتوانند از کیفر خدا رهایی « پیش از آن که روزي فرا رسد که نه در آن خرید و فروش است و نه دوستی » ! بندگانش
یابند و نه با پیوندهاي مادي! (مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خِلالٌ).
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 32 .... ص : 510
(آیه 32 )- سپس به معرفی خدا از طریق نعمتهایش میپردازد، آن گونه معرفی که عشق او را در دلها زنده میکند، و انسان را به
تعظیم در برابر عظمت و لطفش وا میدارد زیرا این یک امر فطري است که انسان نسبت به کسی که به او کمک کرده و لطف و
رحمتش شامل اوست علاقه و عشق پیدا میکند و این موضوع را ضمن آیاتی چند چنین بیان میدارد:
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ). ) « خداوند همان کسی است که آسمانها و زمین را آفریده است »
وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً ) « و از آسمان آبی فرستاد که به وسیله آن میوههاي مختلف را خارج ساخت و از آنها به شما روزي داد »
فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ).
وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ). ) « و کشتی را مسخّر شما ساخت »
هم از نظر مواد ساختمانیش که در طبیعت آفریده است و هم از نظر نیروي محرکش که بادهاي منظم سطح اقیانوسهاست.
لِتَجْرِيَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ). و سینه آبها را بشکافند و به سوي ساحل ) « تا این کشتیها بر صفحه اقیانوسها به فرمان او به حرکت در آیند »
، مقصود پیش روند، و انسانها و وسائل مورد نیازشان را از نقطهاي به نقاط دیگر به آسانی حمل کنند. برگزیده تفسیر نمونه، ج 2
ص: 511
وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهارَ). ) « نهرها را در تسخیر شما درآورد » همچنین
تا از آب حیاتبخش آنها زراعتهایتان را آبیاري کنید، و هم خود و دامهایتان سیراب شوید، و هم در بسیاري از اوقات، صفحه آنها را
به عنوان یک جاده هموار مورد بهرهبرداري قرار داده، با کشتیها و قایقها از آنها استفاده کنید، و هم از ماهیان آنها و حتی از
صدفهایی که در اعماقشان موجود است، بهره گیرید.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 33 .... ص : 511
وَ) « خورشید و ماه را که دائما در کارند سرگشته فرمان شما قرار داد » (آیه 33 )- نه تنها موجودات زمین را مسخّر شما ساخت بلکه
سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ).
« شب و روز را مسخّر شما ساخت » نه فقط موجودات این جهان، بلکه حالات عارضی آنها را نیز به فرمان شما آورد، همان گونه که
(وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ).
مسخر او گشتهاند یعنی، یا زمام اختیارشان « اللّه » خلاصه انسان از دیدگاه قرآن آن قدر عظمت دارد که همه این موجودات به فرمان
به دست انسان است، و یا در خدمت منافع انسان حرکت میکنند.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 34 .... ص : 511
(آیه 34 )- و قسمتی از هر چیزي که از او تقاضا کردید و (از نظر جسم و جان فرد و اجتماع و سعادت و خوشبختی) به آن نیاز
وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ). ) « داشتید در اختیار شما قرارداد
وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها). ) « اگر نعمتهاي الهی را بخواهید بشمرید هرگز نمیتوانید شماره کنید » و به این ترتیب
صفحه 406 از 529
چرا که نعمتهاي مادي و معنوي پروردگار آنچنان سر تا پاي وجود و محیط زندگی شما را فراگرفته که قابل احصا نیستند.
إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ). ) « باز این انسان ستمگر است و کفران کننده نعمت » اما با این همه لطف و رحمت الهی
نعمتهایی که اگر به درستی از آنها استفاده میکرد میتوانست سراسر جهان را گلستان کند.
در حقیقت قرآن میگوید اي انسان! همه چیز به قدر کافی در اختیار توست، ص: 512
اما به شرط این که ظلوم و کفار نباشی، به حق خود قناعت کنی و به حقوق دیگران تجاوز ننمایی!
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 35 .... ص : 512
(آیه 35 )- دعاهاي سازنده ابراهیم بت شکن: از آنجا که در آیات گذشته از یک سو بحث از مؤمنان راستین و شاکران در برابر
نعمتهاي خدا در میان بود، به دنبال آن در اینجا گوشهاي از دعاها و درخواستهاي ابراهیم بنده مقاوم و شاکر خدا را بیان میکند تا
سرمشق و الگویی باشد براي آنها که میخواهند از نعمتهاي الهی بهترین بهره را بگیرند.
را سرزمین « مکّه » و (به خاطر بیاورید) زمانی را که ابراهیم (به پیشگاه خدا) عرضه داشت، پروردگارا! این شهر » : نخست میگوید
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً). ) « امن و امان قرار ده
نخستین شرط براي زندگی و سکونت انسان در یک منطقه است. « امنیت » چرا که نعمت
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 36 .... ص : 512
( آیه 36 )- چرا که من میدانم بت پرستی چه بلاي بزرگ و خانمانسوزي است، و با چشم خود قربانیان این راه را دیدهام
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ). ) « پروردگارا! این بتها بسیاري از مردم را گمراه ساختهاند »
آن هم چه گمراهی خطرناکی که همه چیز خود حتی عقل و خرد خویش را در این راه باختهاند.
پس هر کس از من پیروي کند او از من است، و هر کس » ، خداوندا! من دعوت به توحید تو میکنم، و همه را به سوي تو میخوانم
فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ ) « نافرمانی من کند (اگر قابل هدایت و بخشش است در باره او محبت کن چرا که) تو بخشنده و مهربانی
عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
در حقیقت ابراهیم با این تعبیر میخواهد به پیشگاه خداوند چنین عرض کند که حتی اگر فرزندان من از مسیر توحید منحرف
گردند، و به بت توجه کنند از من نیستند، و اگر بیگانگان در این خط باشند آنها همچون فرزندان و برادران منند.
این دعاي ابراهیم، همه موحدان و مبارزان راه توحید را شامل میشود.
ص: 513
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 37 .... ص : 513
پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بیآب و علفی، در » : (آیه 37 )- سپس دعا و نیایش خود را این چنین ادامه میدهد
رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ ) « کنار خانهاي که حرم تو است ساکن ساختم تا نماز را برپاي دارند
رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ).
« ساره » گذاشت، حسادت همسر نخستینش « اسماعیل » داد و نامش را « هاجر » پس از آن که خداوند به ابراهیم، پسري از کنیزش
تحریک شد و نتوانست حضور هاجر و فرزندش را تحمل کند، از ابراهیم خواست که آن مادر و فرزند را به نقطه دیگري ببرد، و
صفحه 407 از 529
ابراهیم طبق فرمان خدا در برابر این درخواست تسلیم شد.
اسماعیل و مادرش هاجر را به سرزمین مکّه که در آن روز یک سرزمین خشک و خاموش و فاقد همه چیز بود آورد، و در آنجا
گذارد، و با آنها خداحافظی کرد و رفت.
سپس ابراهیم دعاي خودش را این چنین ادامه میدهد:
تو قلوب گروهی از مردم را به آنها » خداوندا! اکنون که آنها در این بیابان سوزان براي احترام خانه بزرگ تو مسکن گزیدهاند
فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَیْهِمْ). ) « متوجه ساز و مهر آنها را در دلهایشان بیفکن
وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ ) « و آنها را از انواع میوهها (ثمرات مادي و معنوي) بهرهمند کن، شاید شکر نعمتهاي تو را ادا کنند »
یَشْکُرُونَ).
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 38 .... ص : 513
(آیه 38 )- و از آنجا که یک انسان موحد و آگاه میداند که علم او در برابر علم خداوند محدود است و مصالح او را تنها خدا
میداند، و گاهی مطالبی در درون جان اوست که نمیتواند همه را بر زبان آورد، لذا به دنبال تقاضاهاي گذشته چنین عرض
رَبَّنا إِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفِی وَ ما نُعْلِنُ). ) « پروردگارا! تو آنچه را که ما پنهان میداریم و یا آشکار میسازیم به خوبی میدانی » : میکند
وَ ما یَخْفی عَلَی اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ). برگزیده تفسیر ) « و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا مخفی نمیماند »
نمونه، ج 2، ص: 514
اگر من از فراق فرزند و همسرم غمگین هستم تو میدانی، و اگر قطرههاي اشکم آشکارا از چشمم سرازیر میشود تو میبینی.
تو از همه اینها آگاهی، و آینده این !؟« مرا به که میسپاري » و اگر به هنگام جدایی از همسرم، به من میگوید: الی من تکلنی
سرزمین و آینده آنها که سخت به هم گره خورده است همه در پیشگاه علمت روشن است.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 39 .... ص : 514
(آیه 39 )- سپس به شکر نعمتهاي خداوند که یکی از مهمترین آنها در حق ابراهیم همان صاحب دو فرزند برومند شدن به نام
حمد و سپاس خدایی را که در پیري، اسماعیل و اسحاق را به » : اسماعیل و اسحاق، آن هم در سن پیري بود، اشاره کرده، میگوید
و دعاي مرا به اجابت رسانید (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ). « من بخشید
إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ). ) « آري! خداي من حتما دعاها را میشنود »
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 40 .... ص : 514
(آیه 40 )- و باز به تقاضا و نیایش و دعا ادامه میدهد و عرض میکند:
اي خداي من (رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی). « پروردگارا! مرا برپا کننده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز چنین کن »
رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ). ) « پروردگارا! و دعاي ما را بپذیر »
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 41 .... ص : 514
پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روزي که » : (آیه 41 )- و آخرین تقاضا و دعاي ابراهیم در اینجا این است که
صفحه 408 از 529
رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ). ) « حساب برپا میشود ببخش و بیامرز
به این ترتیب تقاضاهاي هفتگانه ابراهیم از امنیت شروع میشود، و به آمرزش پایان میپذیرد، و جالب این که اینها را نه تنها براي
نبوده و نخواهند بود! « انحصار طلب » خود میطلبد، که براي دیگران نیز همین تقاضاها را دارد، چرا که مردان خدا هرگز
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 42 .... ص : 514
به میان آمد، به همین « روز حساب » (آیه 42 )- روزي که چشمها از حرکت باز میایستد: از آنجا که در آیات گذشته سخن از
مناسبت در اینجا وضع ظالمان و ستمگران را در آن روز مجسم میسازد. ص: 515
ضمنا با بیان این بخش از مسائل معاد، بخشهاي توحیدي گذشته تکمیل میگردد.
نخست با لحنی تهدید آمیز (تهدیدي نسبت به ظالمان و ستمگران) چنین آغاز میکند: اي پیامبر! گمان مبر که خداوند، از آنچه
وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ). ) « ظالمان انجام میدهند، غافل است
این سخن در حقیقت پاسخی است به سؤال کسانی که میگویند اگر این عالم خدایی دارد، خدایی عادل و دادگر، پس چرا ظالمان
را به حال خود رها کرده است؟
قرآن در برابر این سؤال میگوید: خدا هرگز غافل نیست، اگر به فوریت آنها را مجازات نمیکند به خاطر آن است که این جهان
میدان و محل آزمایش و پرورش انسانهاست، و این هدف بدون آزادي ممکن نیست.
خدا مجازات آنها را به روزي تأخیر میاندازد که در آن روز، چشمها (از شدت ترس و وحشت) از حرکت » : سپس میگوید
إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصارُ). ) « میایستد و به یک نقطه دوخته شده، بیحرکت میمانند
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 43 .... ص : 515
گردنهاي خود را برافراشته، سر به آسمان » (آیه 43 )- مجازاتهاي آن روز آنقدر وحشتناك است که این ستمگران، از شدت هول
مُهْطِعِینَ ) « بلند کرده، و حتی پلکهاي چشمهاشان بیحرکت میماند و دلهایشان (از شدت نگرانی و پریشانی) بکلی تهی میشود
مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ).
میپنداشتند و دیگران را بیخرد میانگاشتند، آنچنان عقل و هوش خود را از دست میدهند که « عقل کل » آنها که خود را
نگاهشان نگاه دیوانگان بلکه مردگان است، نگاهی خشک، بیتفاوت، بیحرکت و پر از ترس و وحشت! به راستی قرآن هنگامی
که میخواهد منظرهاي را مجسم نماید در کوتاهترین عبارت کاملترین ترسیمها را میکند که نمونه آن آیه کوتاه بالاست.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 44 .... ص : 515
(آیه 44 )- سپس براي این که تصور نشود مجازاتهاي الهی به گروه خاصی مربوط است به عنوان یک دستور کلی به پیامبرش
همه مردم را از ص: 516 » : میفرماید
روزي که عذاب دردناك پروردگار به سراغشان میآید انذار کن (هنگامی که ظالمان نتائج وحشتناك اعمال خود را میبینند،
وَ أَنْذِرِ النَّاسَ یَوْمَ ) « پشیمان میشوند و به فکر جبران میافتند و) عرض میکنند: پروردگارا! ما را تا مدت کوتاه دیگري مهلت ده
یَأْتِیهِمُ الْعَذابُ فَیَقُولُ الَّذِینَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ).
نُجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ). ) « دعوت تو را اجابت نماییم و از پیامبرانت پیروي کنیم » ، تا از این مهلت کوتاه استفاده کرده
صفحه 409 از 529
منظور از این روز، روز نزول پارهاي از بلاها و مجازاتهاي دنیوي است، همانند عذابهایی که بر قوم لوط و قوم عاد و ثمود و قوم
نوح و فرعونیان نازل گردید و از میان رفتند.
اما فورا دست رد بر سینه آنها زده میشود و به آنها این پیام تکان دهنده را میدهند: چنین چیزي محال است، دوران عمل پایان
أَ وَ لَمْ تَکُونُوا ) « آیا شماها نبودید که در گذشته سوگند یاد میکردید، هرگز زوال و فنایی براي حیات و قدرت شما نیست » گرفت
أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَکُمْ مِنْ زَوالٍ).
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 45 .... ص : 516
وَ سَکَنْتُمْ ) « شما همانها نبودید که در کاخها و منازل و مساکن کسانی که به خویشتن ستم کرده بودند سکونت جستید » -( (آیه 45
فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ).
وَ تَبَیَّنَ لَکُمْ کَیْفَ فَعَلْنا بِهِمْ). ) « و براي شما این واقعیت به خوبی آشکار شده بود که ما بر سر آنها چه آوردیم »
وَ ضَرَبْنا لَکُمُ الْأَمْثالَ). ) « و براي شما مثالها (ي تکان دهنده از حالات امتهاي پیشین) ذکر کردیم »
اما هیچ یک از این درسهاي عبرت در شما مؤثر نیفتاد و همچنان به اعمال ننگین و ظلم و ستم خویش ادامه دادید.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 46 .... ص : 516
(آیه 46 )- توطئههاي ستمگران به جایی نمیرسد: در آیات گذشته به قسمتی از کیفرهاي ظالمان اشاره شده، در اینجا نیز نخست
، اشاره به گوشهاي از کارهاي آنها کرده، سپس قسمتی دیگر از کیفرهاي سخت و دردناکشان را بیان برگزیده تفسیر نمونه، ج 2
ص: 517
وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ). ) « آنها مکر خود را به کار زدند و (تا آنجا که قدرت داشتند) به توطئه و شیطنت پرداختند » : میکند میفرماید
خلاصه کاري نبود که دشمنان تو براي محو و نابودي اسلام، انجام ندهند.
وَ عِنْدَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ). ) « و همه مکرها (و توطئههایشان) نزد خدا آشکار است »
هر چند مکرشان چنان باشد که کوهها را از » به هر حال نگران مباش، این نیرنگها و نقشهها و طرحهاي آنها اثري در تو نخواهد کرد
وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ) ) « جا بر کند
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 47 .... ص : 517
گمان مبر که » : (آیه 47 )- بار دیگر روي سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، به عنوان تهدید ظالمان و بدکاران میفرماید
فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ). ) « خداوند وعدهاي را که به پیامبران داده مخالفت میکند
خداوند هم تواناست و هم » چرا که تخلف از کسی سر میزند که یا قادر و توانا نباشد، و یا کیفر و انتقام در قاموس او نیست، ولی
إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقامٍ). ) « صاحب انتقام
این آیه در حقیقت مکمّل آیهاي است که قبلا داشتیم وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ).
یعنی اگر میبینی ظالمان و ستمگران، مهلتی یافتهاند نه به خاطر غفلت پروردگار از اعمال آنهاست و نه به خاطر آن است که از
وعده خود تخلف خواهد کرد، بلکه همه حسابهاي آنها را یک روز رسیده و کیفر عادلانه آنها را خواهد داد.
صفحه 410 از 529
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 48 .... ص : 517
در روزي خواهد بود که این زمین به زمین دیگري و آسمانها (به آسمانهاي » (آیه 48 )- در این آیه اضافه میکند: این مجازات
یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ). ) « دیگري) مبدّل میشود
در آن روز همه چیز پس از ویرانی، نو میشود، و انسان با شرایط تازه در عالم نوي گام مینهد، عالمی که همه چیزش با این عالم
در پیشگاه خداوند واحد قهار » متفاوت است، وسعتش، نعمتها و کیفرهایش، و در آن روز هر کس هرچه دارد با تمام وجودش
وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ). ص: 518 ) !« ظاهر میگردند
انسانها در برابر خداوند در قیامت به معنی ظهور تمام وجود انسان و درون و برونش در آن صحنه است. البته تعبیر بروز و « بروز »
دلیل بر تسلط او بر « قهاریت » ظهور در مقایسه با تفکر ما است، نه با مقایسه به علم خدا! به هر حال توصیف خداوند در این حال به
همه چیز و سیطره او بر درون و برون همگان میباشد.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 49 .... ص : 518
و در آن روز، مجرمان را با هم در غل و زنجیر » : (آیه 49 )- در این آیه حال مجرمان را به نحو دیگري ترسیم میکند، میفرماید
که دستها و گردنهایشان را به هم بسته است (وَ تَرَي الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفادِ). « میبینی
این غل و زنجیرها تجسمی است از پیوند عملی و فکري این گنهکاران در این جهان که دست به دست هم میدادند، و به کمک
هم میشتافتند و در طریق ظلم و فساد با یکدیگر رابطه و پیوند و همکاري داشتند و این ارتباط در آنجا به صورت زنجیرهایی
مجسم میشود که آنان را به یکدیگر مرتبط میسازد.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 50 .... ص : 518
لباسهایشان از قطران [ماده » : (آیه 50 )- سپس به بیان لباس آنها میپردازد که خود عذاب بزرگی است براي آنان، و میگوید
سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشی وُجُوهَهُمُ النَّارُ). ) « چسبنده بد بوي قابل اشتعال] است و صورت آنها را (شعلههاي) آتش میپوشاند
به این ترتیب به جاي لباس، بدنهاي آنها را از نوعی ماده سیاه رنگ بدبوي قابل اشتعال میپوشانند، لباسی که هم زشت و بدمنظر
است و هم بدبو، و هم خود قابل سوختن و شعلهور شدن و با داشتن این عیوب چهارگانه بدترین لباس محسوب میشود چرا که
لباس را براي آن میپوشند که زینت باشد و هم انسان را از گرما و سرما حفظ کند، این لباس به عکس همه لباسها هم زشت است
و هم سوزاننده و آتش زننده.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 51 .... ص : 518
لِیَجْزِيَ اللَّهُ کُلَّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ). ) !« تا خداوند هر کس را، هر آنچه انجام داده، جزا دهد » ، (آیه 51 )- اینها براي آن است
اعمالشان را به آنها میدهد، بلکه میگوید: ص: 519 « جزاي » : جالب این که نمیگوید
آنچه را انجام دادهاند به عنوان جزا به آنها خواهند داد و این آیه با این تعبیر خاص دلیل دیگري بر مسأله تجسم اعمال است.
إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ). ) « خداوند سریع الحساب است » : و در پایان میفرماید
کاملا روشن است هنگامی که اعمال انسان از میان نرود و با تغییر چهره به سراغ آدمی بیاید دیگر حسابی از آن سریعتر نخواهد
صفحه 411 از 529
خداوند به اندازه یک چشم بر هم زدن حساب همه » : بود، و در واقع حسابش همراه خودش است! در بعضی از روایات میخوانیم
.« خلایق را میرسد
اصولا محاسبه پروردگار نیاز به زمان ندارد و آنچه در روایت فوق آمده، در حقیقت براي اشاره به کوتاهترین زمان است.
سورة ابراهیم( 14 ): آیۀ 52 .... ص : 519
اشاره
(آیه 52 )- و از آنجا که آیات این سوره و همچنین تمامی این قرآن جنبه دعوت به توحید و ابلاغ احکام الهی به مردم و انذار آنها
هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ). ) « این (قرآن) ابلاغ عمومی براي همه مردم است » : در برابر تخلفاتشان دارد، در آخرین آیه این سوره میفرماید
وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ). ) « تا همه به وسیله آن انذار شوند »
وَ لِیَعْلَمُوا أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ). ) « و بدانند او خداي یکتاست »
وَ لِیَذَّکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ). ) « صاحبان مغز و اندیشه پند گیرند » : و منظور این است که
آغاز و ختم سوره ابراهیم- .... ص : 519
همان گونه که دیدیم از بیان نقش حساس قرآن در خارج ساختن انسان از ظلمات جهل و شرك به نور علم و « ابراهیم » سوره
توحید، آغاز شد، و با بیان نقش قرآن در انذار همه تودهها و تعلیم توحید و تذکر اولوا الالباب پایان میگیرد.
بیانگر این واقعیت است که همه آنچه را میخوانیم در همین قرآن است، و به گفته امیر مؤمنان علی علیه السّلام « پایان » و « آغاز » این
بهار ص: 520 » فیه ربیع القلب و ینابیع العلم
.« دلها و سر چشمه علوم و دانشها همه در قرآن است
.« فاستشفوه من ادوائکم » و همچنین درمان همه بیماریهاي فکري و اخلاقی و اجتماعی و سیاسی را باید در آن جست
این بیان دلیل بر این است که بر خلاف سیره بسیاري از مسلمانان امروز که به قرآن به عنوان یک کتاب مقدس که تنها براي
خواندن و ثواب بردن نازل شده مینگرند کتابی است براي دستور العمل در سراسر زندگی انسانها.
و بالاخره کتابی است که هم دانشمند را تذکر میدهد، و هم توده مردم از آن الهام میگیرند.
فراموش کردن این کتاب بزرگ آسمانی و روي آوردن به مکتبهاي انحرافی شرق و غرب یکی از عوامل مؤثر عقب افتادگی و
ضعف و ناتوانی مسلمین است.
«1» « پایان سوره ابراهیم »
__________________________________________________
1) شرح زندگانی ابراهیم در دوران قبل از نبوت، دوران نبوت و مبارزه با بت پرستان و دوران هجرت از بابل، و تلاش و کوشش )
ذیل آخرین آیه سوره ابراهیم مطالعه فرمایید. [.....] « تفسیر نمونه » در سرزمین مصر و فلسطین و مکّه را در
ص: 521
آغاز جزء